بسیاری از فعالان قدیمی در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات در قاعدهای که به نوعی در سایر بخشهای کشور نیز میتوان ردی از آن یافت، این واقعیت را میدانند که این لزوما قوانین، مقررات، مصوبات و برنامههای کوتاه و بلند نیست که کارها را جلو میبرند، بلکه این موضوع بستگی به شخص مدیری دارد که مسوولیت به عهده اوست.
برای مثال در حوزه مسکن در دولت قبل، طرحی اجرا شد که وزیر فعلی اعتقادی به آن ندارد و پس این طرح به حاشیه رفت. شاید اگر وزیر بعدی بیاید و میل و نظر دیگری داشته باشد، طرح مذکور دوباره در دستور کار قرار گیرد.
از این نمونهها در حوزه ICT نیز زیاد یافت میشود. مثلا سامانههای سوخت، شبنم، ایرانکد، کد رهگیری و غیره در یک دولت اجرا میشود و در یک دولت به خواست یک مدیر متوقف میشود.
اینها گواهی بر این موضوع هستند که پس این مدیران هستند که طرحها و برنامهها را جلو میبرند نه نقشه راه و مصوبات امثالهم.
با این مقدمه اما کم نیستند مدیرانی در حوزه ICT که اصولا مشخص نیست، کجایند و چه میکنند.
این مدیران را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. نخست مدیرانی که عافیت طلب هستند. یعنی همانهایی که به هر دلیل اعم از کمبود بودجه یا چالشهای گسترده برای هماهنگیها بیندستگاهی و فرادستگاهی، اصولا خود را راحت کرده به گوشهای رفتهاند و از مزایای شغلی خود بهره میبرند.
دسته دوم مدیرانی هستند که گویی اصولا برنامه خاصی ندارند و صرفا یک جایگاه سازمانی تشریفاتی در دستگاههای مختلف را اشغال کردهاند.
عمدهترین دلیل شکلگیری مدیران عافیتطلب و بیبرنامه اما به همان مساله قدیمی نبود نقشه راه و نحوه عملکرد نهاد راهبر حوزه ICT باز میگردد. در این فضای بیبرنامگی اما شاید بد نباشد، حداقل با اتکا به همان برنامهها و طرحهای ارایه شده از سوی مدیران ICT دستگاههای مختلف، زمینهای برای ممیزی و ارزیابی عملکرد ایشان نیز فراهم شود.
نکته اینجاست که حداقلترین کارکرد ایجاد فضایی برای حضور الزامی مدیران ICT دستگاههای مختلف حتی در نشستهای سالانه، شناسایی موانع، مشکلات، طرحهای موازی و غیره است. اقدامی که به شکلی و زمانی با حضور مدیران و نمایندگان ICT دستگاههای سراسر کشور در زمان اجرای طرح تکفا برگزار میشد و علاوه بر ارایه تصویری حداقلی از ضعفها و قوتها، زمینه همافزاییهایی را نیز فراهم میآورد.
دیدگاهها