یه دوستی دارم که خاله پیر و نازنینی داره که همیشه آدم رو با کارهاش متعجب میکنه. خاله خانم حدود 78 سال رو داره فکر کنم و حسابی آدم به روزی هست و هی تیکه کلامای جوونا رو میندازه، جوکای روز رو بلده و کلا در جریان همه چیز هست.
خلاصه یه جورایی مثل جوونا شده و آدم احساس نمیکنه یه پیرزن تو جمع نشسته.
چند وقت پیش دیدم گوشیش زنگ میخوره. بیست تایی زنگ خورد تا تونست از کیفش بکشه بیرون که دیدم اوه، یه گوشی هوشمند از این گرونا و خفنا درآورد. از این جدیدا که این روزها به خاطر ارزونی و وفور دلار قیمتش توافقی شده و نزدیک 10 میلیونی آب میخوره.
هی با خودم فکر کردم خب آخه این پیرزن اصلا مگه بلده به جز گزینه تلفن کار دیگهای با این گوشی بکنه که رفته یه همچین چیز خفنی پول داده خریده و تو همین فکرا بودم که دیدم اینترنت گوشی رو وصل کرد و رفت تو تلگرام، (البته قبل از اون موقع که یکشبه فهمیدن تلگرام عجیب چیز بد و مضری برای مردم هست و دستور فیلترش رو بدن.)
منو میگی با چشمای گرد به دستای این پیرزن نگاه میکردم که یعنی میتونه درست انتخاب کنه گروهها و آدمها و اگه انتخاب کرد اصلا میتونه به کسی پیغام بده. تو همین توهمات بودم که دیدم اسم یکی رو باز کرد و یه پیام صوتی براش فرستاد!
من کف کرده بودم و گفتم خاله جان ماشالا خوب بلدی با تلگرام کارکنیا. اونم نمیدونم برای اینکه نشون بده خیلی بلده یا برای اینکه به من بگه تو چقدر خنگ هستی، در جواب گفت: پسر جان دو تا دکمه زدن که کاری نداره، اول میزنی تلگرام باز میشه، بعد این دکمه میکروفون رو نگه میداری حرفتو میزنی دیگه!
خجالت کشیدم و دیدم راست میگه فناوری چقدر کار رو راحت کرده که ظرف سه ثانیه میشه به همه یاد داد حتی یک پیر زن.
از این ماجرا گذشت تا این که مسوولان فهمیدن تلگرام خیلی خیلی خیلی بد بوده و برای همین فیلتر شد.
چند روز پیش دوباره خونه رفیقم دیدم خالشم هست. تا دستش رو برد سمت گوشی، گفتم خاله جان سرگرمیت هم که بسته شد و دیگه تلگرام نمیتونی بری.
یه لبخندی زد گفت دیگه دارم به این نتیجه میرسم زیادی خنگ هستیا. بعد گفت، نوهام یادم داده و حالا باید سه تا دکمه رو بزنم. اول این خرگوشه رو گفت بزنم، (منظورش فیلترشکن بود!)، بعد تلگرام و بعد میکروفون و باقی کارام.
همونجا بود که گفتم، عزت عالی متعالی!
عزت زیاد
آق فری
دیدگاهها