مدتي هست که ميخواهم مطلبي درخصوص يکي از آخرين ورژنهاي عجايب و آفات کار روزنامهنگاري و خبرنگاران بنويسم.
برخي دوستان اما ميگويند اين کار همچون تف سر بالاست و براي خودمان و همکارانمان بد ميشود. برخي هم نگاه دلسوزانهاي دارند و ميگويند تو چه ميداني مشکل برخي چيست و شايد اموراتشان با همين چيزها ميگذرد.
در مقابل اما برخي همکاران نيز معتقدند مالهکشي روي اين آفات نهتنها ناديده گرفتن صورت مساله محسوب ميشود، بلکه منجر به شکسته شدن قبح بسياري از مسايل نيز ميشود که اين روزها شاهد وخامت و وقاحت بيشتر هم هستيم.
در نهايت اينکه اگر به مشکلات پرداخته نشود و خودمان نسبت به پاکسازي و سالمسازي فضاي کارمان اقدام نکنيم، نميتوان انتظار داشت که مثلا فلان نهاد دولتي در اين خصوص کاري کند.
از سوي ديگر، چشمپوشي از برخي اشکالات در واقع اجحاف و ظلم در حق بسياري از همکاران روزنامهنگار است که به شکل حرفهاي در حال انجام کار خود هستند و شايد برخي آنها را هم به همان چشم ببينند که همکاران مسالهدار را.
ماجرا نيز از زمان رواج اعطاي هدايا به خبرنگاران شروع شد که مخالفان و موافقان خاص خود را دارد و برخي صف کشيدن خبرنگاران براي دريافت هديه را در شأن آنها نميدانند و برخي آن را مرسوم و بياشکال ميدانند.
از اين موضوع که بگذريم، اين روزها شاهد اتفاقاتي به مراتب عجيبتر هستيم و با عرض پوزش و تاسف افرادي که در رده شغلي خبرنگار و روزنامهنگار قرار ميگيرند، براي دريافت چيزي غير از هديه دور مسوولان روابط عموميها حلقه ميزنند.
يعني خبرنگاران و روزنامهنگاراني که درخواست غذا ميکنند! با عرض تاسف مجدد، اين بهاصطلاح خبرنگاران حتي خواستار ظروف يکبار مصرف براي بردن يک وعده غذا از حوزه خبري خود هستند!
نوشتن بيشتر از اين موضوع آزاردهنده است. نميدانم ما به کجا ميرويم. آيا برخي شاغلان در عرصه خبر مشکل سوءتغذيه دارند؟! آيا بايد حرف دوستاني را بپذيريم که واقعا برخي تا اين حد مشکل دارند که حتي محتاج يک وعده غذا هستند و... .
با پوزش از تمامي همکاران، روزنامهنگاران و خبرنگاراني که با وجود تمام کاستيها، مشکلات اقتصادي و لزوم فعاليت همزمان در چند رسانه، تلاش ميکنند وظيفه حرفهاي خود را به نحو احسن انجام دهند.