حالت نخست: آیا وقتی کسی در ظرف تمیزی به ما شیرینی تعارف میکند، ما قبل از برداشتن شیرینی نگاه میکنیم ببینم ظرفش ایرانی است یا خارجی؟ اصولا مگر مهم است که ظرف شیرینی کجا تولید شده است. پس ما شیرینی را برداشته و تشکر میکنیم.
حالت دوم: اگر ظرفی تمیز بود اما شیرینیهای موجود در آن به نظر استفادهشده بیایند یا کپک و ماندگی روی آن مشهود باشد، چه؟ ما باز هم از مصرف پرهیز کرده یا برای احترام و ادب آن را گرفته و بعد دور میاندازیم.
حالت سوم: اما اگر ظرف حامل شیرینی به شکل کاملا مشهود کثیف و آلوده بود، چه؟ اینجا هم قاعدتا ما قید شیرینی را میزنیم، چون ظرف آن به ما میگوید چنین ریسکی ارزش ندارد.
حالت چهارم: اگر ظرف و شیرینی مشکلی نداشت و اتفاقا به نظر دلپذیر هم میآمد، اما فردی که آن را تعارف میکند بهطرز مشکوکی صورت خود را پوشانده باشد و از قضا روی دستانش آثار مرض و بیماری مسری پوستی مشهود باشد، چه؟ طبعا در این مورد هم چون کارمان به دکتر و بیمارستان میکشد، ترجیح بر نخوردن است.
پس بهطور خلاصه برای هر انسانی هر سه مورد «ظرف، مظروف و حامل» مهم هستند و ما در هر ظرف و از هر دستی، هر چیزی قبول نمیکنیم، بهخصوص در مورد کودکان و فرزندانمان.
اما منظور از این مثالها چیست؟ موضوع تکراری است، اما چون در بر همان پاشنه میچرخد که میچرخید، ناچار به تکراریم. مقصود متن حاضر پرداختن به موضوع ساخت پلتفرمهای داخلی و بومیسازی نمونههایی از پیامرسانها، شبکههای اجتماعی، جویشگرها و غیره است.
منظور از ظرف در این مثالها، توان فنی، ظاهری، ظرفیت، پایداری در ارایه خدمات و دیگر مواردی است که ظرف یک پلتفرم اعم از پیامرسان، شبکهاجتماعی و سایر اقسام ارایه خدمات و بسترهای الکترونیکی را شکل میدهد.
منظور از مظروف و شیرینی در این مثالها هم، محتوای عرضهشده در این بسترهای الکترونیکی است.
و در نهایت منظور از حامل ظرف و شیرینی هم هویت شفاف، وابستگی و اهداف تهیهکنندگان این ظرفها و مظروفها است.
به عبارت سادهتر مردم (کاربران) چنانچه با ظرفی آراسته، محتوایی جاذب و عرضهکنندهای شفاف و قابل اعتماد مواجه باشند و از قضا استفاده از آن برایشان ارزانتر تمام شود، اصولا هیچ دلیلی برای استفاده از نمونه خارجی و گرانتر ندارند.
لذا اگر هر کدام از این سه ضلع لنگ بزند، راه به جایی نخواهیم برد. برای مثال، اگر ظرف آراسته باشد و عرضهکننده نیز شفاف باشد، لیکن اگر امکان تولید و عرضه محتوای مورد نیاز مخاطب در آنها فراهم نباشد، مخاطب باز هم ناچار به مراجعه به نمونههای خارجی میشود، در این مورد حتی اگر ظرف مشابه نمونه داخلی باشد و عرضهکننده هم خارج از کشور بوده و اهداف مرموزی داشته باشد، کاربران برای دسترسی به محتوای مورد نظر باز هم با قبول ریسک استفاده از فیلترشکن، سراغ آن خواهند رفت.
پس به شکل خلاصه مادامی که ما هر سه مساله تولید بسترهای مناسب، امکان ایجاد محتوای جاذب (از طریق بالابردن آستانه تحمل و بازکردن خطوط قرمز) و در نهایت عاملان عرضه این بسترها را به شکل توامان مدنظر قرار ندهیم، این بستر خواه یک نشریه چاپی باشد و خواه یک بستر آنلاین، صوتی یا تصویری باشد، اصولا امکان جذب مخاطب و رونق و گردش اطلاعات در داخل کشور را نخواهد یافت و ناگزير سوءاستفادهکنندگان در داخل و خارج، حداکثر بهرهبرداری (اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ...) را از ضعفهای موجود خواهند برد و متعاقبا تمام پول و امکانات داخلی، اتلاف شده و راه به جایی نخواهند برد و سالها شعار و مصاحبه و فرهنگسازی نیز کمکی نمیکند.