ترامپ
به قول خبرنگار وبگاه ورزشی The Atlantic: «ترامپ شخصا، رسانه رقابتکننده با رسانههای گزارشدهنده از او است. او "رسانه-سرخود" است.» مجله سیاسی The New Republic هم به دلیل ارسال تويیتهای پربسامد ترامپ در تويیتر، در نوامبر 2016 یعنی زمانی که هنوز ريیسجمهور آمریکا نشده بود؛ او را با عنوان «اولین ريیسجمهور توییتری» خطاب کرد.
اما ترامپی که پژوهشگران فضای سایبری، از مطالعه کیفیت و کمیت «رد پای دیجیتالی» شخص ترامپ، تا پیش از سال 2016 میشناسد، چنین شخصیتی است:
- او انسانی است رایانهگریز! یا حداقل اینترنت هراس! شاید به این دلیل که سواد الکترونیکی و مهارت ICDL یا به قول اروپاییها: International Certificate of Digital Literacy را ندارد.
انگِ «رایانهگریزی» یا «اینترنت هراسی» ترامپ را میشد با دیدن تصویری از وی در کنار رایانه یا در حال کار کردن با لپتاپ رد کرد؛ ولی تمام تصاویر تلویزیونی و اینترنتی رسانهای شده از ترامپ و عکسهای میز کارش در کاخ سفید، موید «رایانهگریزی» یا «اینترنت هراسی» ترامپ هستند: این تصاویر هیچگاه او را با لپتاپ، نشان ندادهاند زیرا ابزار کار ترامپ همواره خودنویس و کاغذ بودهاند.
گاه در این تصاویر، او را میبینیم که دارد اخبار روزنامهها و مجلات را از روی نسخه کاغذیشان میخواند یا به «دوربینچی» نشان میدهد.
حال خودمانیم: این واقعیتهای پارادوکسال را چگونه باید تناقضزدایی کنیم:
- ترامپ فاقد رد پای دیجیتالی تا دوم ژوئن 2015! و
- ترامپ توييتری شده از دوم ژوئن 2015 به بعد
به زحمت میتوان حضور ترامپ در فضای سایبری را پیش از دوم ژوئن 2015 «فعال» توصیف کرد. رد پای دیجیتالی او تا دوم ژوئن 2015 تقریبا گم است؛ نه حساب ایمیلی دارد و نه گپی برخط در رسانههای اجتماعی!
اما ناگهان حضور برخط او از دوم ژوئن 2015 در رسانههای اجتماعی، «بهمنوار» شروع میشود. ترامپ نامزدیاش را در انتخابات چهلوپنجمین ریاستجمهوری آمریکا در این روز بهطور رسمي اعلام میکند، و از آن روز به بعد بهطور میانگین روزی 21 تويیت روی تويیتر میفرستد، یعنی از دوم ژوئن 2015 تا اواخر سال 2017 بیش از 17هزار توييت! خواهید گفت: این توييتها را شخصی یا دفتری در کاخ سفید بهجای او مینویسد و ارسال میکند اما اگر چنین باشد، پس چرا زیر توييتهای او از آغاز زمامداری اش در ژانویه 2017 همواره عنوان مقام ارسالکننده توييتها: President of the United States ذکر شده و در بالای آن عکس ترامپ آمده است؟
پرسش این است که مگر میشود، ريیسجمهور بود و نیمی از هر روز کاری و تعطیلی خود را به مطالعه انتقادها و تحلیلهای توييتری رقبا نشست و نیم دیگر هر روز را به توييت زدن و پاسخ دادن به رقبا پرداخت؟
چهار سال است که نحوه برخورد دونالد ترامپ، ريیسجمهور رفتنی از کاخ سفید آمریکا، با رسانهها و گزارش رسانهها از او، موضوعی بحثبرانگیز در جهان رسانههاست. ترامپ شخصا، رسانه رقابتکننده با رسانههای گزارش دهنده از او است. او به قول وبگاه زیر:
www.theatlantic.com/technology/archive/2017/03/the-pundit-president/520251،
شخصیتی «رسانه-سرخود» است.
اگر دیگر روسای جمهوری دارای دفتر روابط عمومی هستند و چنین مرکزی دارند تا به رسانههای مخالف شخص ريیسجمهور در هر لحظه از هر روز کاری پاسخ دهند، ترامپ (به ظاهر بینیاز از نیابت دفتر روابط عمومی) خود بارها گزارش راجعبه شخص خودش و سیاستش را بهعنوان اخبار جعلی، بیاعتبار اعلام کرده است.
ترامپ بیش از هر ريیسجمهور دیگر ایالات متحده در سرویس پیامک توییتر، اظهار وجود کرده است. در اغلب پیامکهای روزمره او، رييسجمهور آمریکا، بیپردهپوشی و بدون خودسانسوری، حرف بیربط و با ربط میزند. بدون آن که شخص خودش شفافیتی داشته باشد، شفاف نظرش را ابراز و با بیان آزاردهنده عقایدش، مشاوران امنیتی و حقوقی خود را نگران و هوادارانش را خوشحال میکند.
*توييتهای انتقام
مجله سیاسی The New Republic به دلیل فعالیت زیاد و پستها یا فرستههای پربسامد ترامپ در توييتر، او را که هنوز به مقام president of the United States نرسیده بود، در نوامبر 2016 با عنوان «اولین ريیسجمهور توییتری» نامیده و همزمان به مردم گفته بود: «نگران باشید». یک ماه بعد، همین عنوانِ «اولین ريیسجمهور توییتری» را شبکه تلویزیونی محافظهکار «فاکس نیوز» که هوادار ترامپ بود (و هنوز هست) استفاده کرد و افزود: این حمله، به ترامپ فرصت میدهد تا او «انتقام» را توییت کند.
*ترامپ، مخالف آزادی بیان مخالفان
ترامپ بارها دست رد بر سینه مخالفان و مفسران منتقد فرستههایش زد و آنها را از به تسهیمگذاری آراي مخالف در شبکهاجتماعیاش محروم کرد تا دیگران نتوانند به توییتهای مخالفان ترامپ دسترسی مستقیم پیدا کنند. حتی «موسسه شوالیه» (Knight Institute) که شعارش «دفاع از آزادی بیان در عصر دیجیتالی و اعمال آن از طریق اقامه دعوی راهبردی، پژوهش و آموزش عمومی» در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) است، این عمل ترامپ را نقض حق اساسی کاربران برای مشارکت در گفتمان عمومی قلمداد کرد.
در پایان ماه مه 2018، دادگاهی در منهتن حکمی را صادر کرد، مبنی بر اینکه ترامپ نباید به دلایل سیاسی، کاربران مایل به اشتراکگذاری عقاید خود را مسدود کند زیرا حساب توییتری او «یک انجمن عمومی» است. به گفته دادگاه، نقض این حق منجر به محدودیت آزادی بیان میشود؛ حقی که در اولین اصلاحیه قانون اساسی ایالات متحده تضمین شده است.
*ترامپ، مدافع ماده قانونی 230
برخلاف تصویری که دادگاه منهتن از ترامپ نشان میدهد، تصویر دیگری است که حمایت ترامپ را از ماده 230 در قانون نزاکت مخابرات (The Communications Decency Act)، از خودش به عنوان مدافع آزادی بیان نشان میدهد.
این قانون که در سال 1996 به تصویب قانونگذاران ایالات متحده رسیده، به صاحبان و مدیران همه انواع رسانههای اجتماعی الکتریکی یا الکترونیکی، مصونیت قضاییِ منع پیگرد قانونی بهخاطر نشر محتوایی که کاربران رسانههای اجتماعی اقدام به تولیدش میکنند، میدهد. معنی این ماده قانونی این است که اگر قاضی بخواهد فرد متخلفی را بهخاطر نشر مطلبی ناروا یا بینزاکت در رسانه اجتماعی، مورد پیگرد قانونی قرار دهد آن فرد، صاحب و مدیر آن رسانه اجتماعی الکتریکی یا الکترونیکی نیست.
تا تاریخ 26 مه سال 2020 این ماده قانونی، باعث و بانی رشد غولآسای رسانههای اجتماعی فضای سایبری در ایالات متحده آمریکا و در جهان سایبری شده بود و لذا قانونی حامی آزادی بیان و مورد احترام غولهای رسانهای بود.
در تاریخ 26 مه سال 2020 اما به دنبال ادعایی که دونالد ترامپ از طریق یک توييت مطرح كرد، ريیس توییتر برای اولین بار بیانیه ريیسجمهور آمریکا را «مبادرت او به نشر اکاذیب» عنوان کرد و گفت ادعای ترامپ، گمراهکننده است. سپس ريیس توییتر آمد آن توييت ترامپ را سانسور و از دسترسی عمومی خارج کرد.
ترامپ هم با عصبانیت، از این اقدام رييس توییتر شکایت کرد، بعد هم فرمانی را صادر کرد و در آن، بر حمایت از آزادی بیان عموم کاربران در شبکههای اجتماعی مانند توییتر و فیسبوک صحه گذاشت.
حالا از نگاه یک ایرانی ساکنِ جمهوری اسلامی ایران، تصویر شرح داده شده را بازنگری کنید! ريیس دولت، موافق آزادی بیان است ولی ريیس رسانه که میداند قانون، حامی بیطرفیاش است، طرفدارانه عمل کرده و رأسا «سانسورچیگری» پیشه میکند!!
تکرار صحنه مضحکی که شرحش را دادم (دلقکی که اعتقادی به آزادی بیان دیگران ندارد ولی از آزادی بیان خود بر اساس قانون مصوب، دفاع میکند و از سوی دیگر مدیر رسانهای که شخصا نقش وزارت ارشاد را به عهده میگیرد) باعث شده است که بررسی (و احتمالا) اصلاح ماده قانونی 230 در قانون نزاکت مخابرات، در دستور کار قانونگذاران ایالات متحده قرار گیرد.
شما هم تصدیق میکنید که پدیده «رسانه ترامپ» و ظهور صحنههای مذکور، پارادوکسیکال هستند و شناخت و مطالعه علمی آنها باید در دستور کار جامعهشناسان و روانپژوهان بالینی قرار گیرد.
دیدگاهها