بازی Sparklite عنوانی جدید از استدیو ردبلو گیمز است که اخیراً عرضه شده و قرار است تا در این مقاله به نقد و بررسی آن بپردازیم. با عصربازی همراه باشید.
بدون شک سال 2019 میلادی سالی بود که بازیهای Rogue-lite با گرافیکهای پیکسلی خود توانستند تا مخاطبان گمشده خود را بازیابند و به نوعی این سبک از بازی که در حال فراموشی بود را احیاء کنند. در سال جاری میلادی ابتدا بازی فرزندان مورتا بود که با داشتن خصوصیات ذکر شده یک بازی جذاب و موفق لقب گرفت و اکنون استدیو RedBlue از یک بازی با خصوصیات یکسان رونمایی کرده است. هرچند این استدیو قول انتشار بازی جدید خود یعنی Sparklite را در ماه اکتبر داده بود اما اکنون زمانی است که میتوان این بازی را روی کنسولهای نسل هشتی و ویندوز تجربه نمود.
Sparklite بازی اکشن ماجراجویی است که پیشتر از جانب تیم سازنده خود به عنوان یک بازی مشابه زلدا اما در فضایی متفاوت یاد شده بود. هرچند این جمله در ابتدا بسیار بلندپروازانه به نظر میرسید و حتی تشبیه یک آیپی جدید از استدیویی نه چندان مشهور با عنوانی نظیر زلدا که از نظر تمامی منتقدین یک شاهکار بی بدیل بوده است یک خودکشی به حساب میرسید، اما بعد از تجربهی این بازی میتوانیم تا حدود زیادی منظور از جمله فوق را بیابیم. Sparklite با دنیایی رنگارنگ، گرافیک پیکسلی منحصربهفرد، باسهای چالشبرانگیز، معماها، حالت Co-op و دشمنان متعددی که هرکدام الگوی خاص خود را دارند میتواند یک بازی فوقالعاده برای سبک خود باشد. هرچند با تمامی موارد یاد شده بازی از مشکلاتی نیز رنج میبرد که بهنظر نمیتوانند تا به تجربهی بازی لطمه بزنند.
داستان بازی Sparklite داستان شخصیتی با نام Ada است که پس از سقوط بالن خود به دلیل طوفانی شدید پا به سرزمینی به نام Geodia میگذارد. اندکی بعد و با گشت و گذار در این سرزمین او با مردمانی که هرکدام بنا به دلایلی در Geodia گرفتار شدهاند ارتباط برقرار کرده و میتواند در زمینههای مختلف از آنها کمک بگیرد تا در نهایت به هدف خود که بازگرداندن صلح و نجات محیط زیست این سرزمین است برسد.
اما در مورد نحوه روایت داستان و محتوای آن دو نظر متفاوت وجود دارد. با اینکه هدف داستان بازی ستودنی است اما نحوه روایت آن باعث میشود تا بازیکن در مقاطعی به کلی داستان بازی را فراموش کند. به عبارتی دیگر وجود تاخیرهای زیاد در پیگیری روند داستانی بازی باعث این امر میشود و نمیتوان از این ضعف چشمپوشی نمود.
Red Blue Games از نظر گیمپلی بازی خود را یک بازی جدید اما با ساختارهایی کلاسیک و نام آشنا میداند که صد البته این موضوع صحیح است، چرا که در بازی مدام با فعالیتهایی که در بسیاری از بازیهای دیگر دیدهاید روبرو خواهید شد. ماجراجویی در سرزمینی پر از اسرار مختلف، مواجه شدن با دشمنان و باسها، حل کردن پازلها و ... همه و همه از فعالیتهایی هستند که به کرَات در بازیهای دیگر دیدهایم، اما این بدین معنا نیست که Sparklite تجربهای کاملاً تکراری و خسته کننده را در اختیار ما قرار دهد بلکه این بازی به خوبی خصوصیات منحصر به فرد خود را در جهان بازی و کاراکترهایش قرار داده تا تجربهای جدید را در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
با تمامی موارد ذکر شده گهگاه Sparklite مکانیکهای جدیدی را به خود میبیند که به معنای واقعی کلمه هوش سازندگان بازی را میرسانند. به طور مثال در مراحل ابتدایی بازی هنگام ورود به یک غار با یک وسیله جدید که بالنی کوچک و قابل کنترل است روبرو خواهید شد که برای باز کردن درهای موجود در این غار مورد استفاده قرار میگیرد و در پایان این مسیر باید همان بالن را روی یک سنگ قرار دهید تا در آخر نیز باز شود. به عبارتی سازندگان این بازی با استفاده از چنین مکانیزمهایی قصد آشنا کردن بازیکنان با مکانیکهایی که در ادامه به طور دائم در اختیارشان خواهد بود را در مراحل ابتدایی دارند.
به طور کلی پازلهای بازی و حتی پیدا کردن راه حلها تا حدود بسیار زیادی جذاب و چالشبرانگیز خواهند بود. به علاوه که بازی پس از هر بار مرگ کاراکتر او را به مکانی میفرستد که میتواند به آپگرید قابلیتهای خود بپردازد و بار دیگر وارد مرحله شود. با توجه به سبک Rogue-Lite بازی هر بار وارد شدن به مراحل باعث ایجاد نقشهای جدید میشود تا مرگهای مداوم باعث تکراری شدن روند مراحل نشود و همچنان احساس کنجکاوی را به بازیکنان القاء کند.
از مبحث فوق که گذر کنیم دشمنان و باسهای بازی نیز از نظر متعدد بودن و منحصر به فرد بودن وضعیتی خوب را در Sparklite به خود میبینند. چه دشمنانی که با یک ضربه نابود میشوند و چه باسهایی که بارها و بارها شما را مجبور به پیگیری مراحل از ابتدا میکنند عملکردی منحصر به فرد و هوشمندانه دارند. البته سخت بودن بیش از اندازه مبارزات با برخی از باسها و نبود چکپویینت در بخش پایانی از جمله مواردی هستند که به شدت باعث خسته کننده شدن بازی خواهند شد، به طوری که شاید بازیکنان بعد از مرگ کاراکتر خود دیگر حوصله بازگشتن از ابتدای مرحله را نداشته باشد و به کل قید بازی را برای مدتی هر چند کوتاه بزند.
گرافیک بازی و بخصوص بخش بصری آن از جمله نکاتی است که میتوان از آن به عنوان نقطه قوت اساسی بازی یاد کرد. هرچند شاید دنیای پیکسلی Sparklite به اندازه بازی ایرانی فرزندان مورتا خاص نباشد اما میتوان از آن به عنوان نسخهی شاد و رنگارنگ همان دنیایی یاد کرد که Children of Morta داشت. گرافیک فنی بازی نیز با وجود داشتن برخی از مشکلات جزئی همچنان عملکردی قابل قبول دارد. اما نکته بارز در زمینه هنری بازی بخش صداگذاری و موسیقی آن است که به خوبی کار شده و فضا و اتمسفر را از طریق موسیقیهایش برای بازیکنان توصیف میکند.
در مجموع اگر از علاقهمندان بازیهای پیکسلی هستید که بتواند ساعتها شما را سرگرم کند، Sparklite با شخصیت خود یعنی Ada به خوبی با مکانیزمها، دنیای جذاب و زیبا و مبارزات چالش برانگیزش آماده هستند تا در مسیر حفظ محیط زیست یاریشان کنید.
دیدگاهها