عباس پورخصالیان – طی سه دهه اخیر، به رغم مقاومت و کجتابی آغازین حاکمان، رسانههای جدید بالاخره وارد کشور شدند، ترادیسی دیجیتالی جامعه اطلاعات کشور به گونهای نامحسوس و زیرپوستی، به سرعت اتفاق افتاد که به نوبه خود، هم بحرانهای زیادی را مانع شد و هم عاملی اصلی برای بروز بحرانهایی بیسابقه در کشور شد.
اگر این اتفاق (ترادیسی دیجیتالی جامعه اطلاعات کشور) با درک و رفع پیشنیازهای حقوقی آن، همراه شده بود یا اصلا بحرانی رخ نمیداد یا اینکه بحرانهای قبلا رخ داده، به تقویت مبانی حقوقی و قانونی حاکمیت منجر میشدند. اما متاسفانه، حقوق که قدیمیترین میراث فرهنگی/تمدنی جامعه بشری و بهروزترین علم در میان “علوم جدید” (science) در جوامع معاصر و پیشنیاز قانونگذاری کارآمد است در میان ما، گمنامترین و بزرگترین شهید معنویِ جامعه اطلاعات کشور است!
اگر چنین نبود این همه اجحاف در حق شهروندان و این همه نابرابری و تبعیض را شاهد نبودیم. مقابله خشن در برابر علنی شدن نارضایتی جوانان، محدودسازی طولانی اینترنت برای میلیونها کاربر داخل کشور و محرومسازی عموم شهروندان برخط از دسترسی آزاد به اینترنت در چند استان کشور به مدت طولانی، تنها پیش پا افتادهترینِ نمونهها و کوچکترین نمودارِ غلفت عمومی از اهمیت حقوق است و همین غفلت، نیز باعث و بانی این همه اجحاف در حق شهروندان.
غفلت از دو آموزه مارشال مک لوهان
دانشگاهیان ما نه تنها اهمیت حقوق رسانههای جدید را به موقع درنیافتند، بلکه حداقل دو آموزه مارشال مک لوهان، از میان دهها آموزه وی درباره رسانهها را نیز درک نکردند. این دو آموزه، با دو جمله ساده بیان میشوند:
- «رسانه، پیام است» “The Media is the Message” و
- «کاربر، محتوا است» “The User is the Content”.
معنی آموزه اول این است که هر رسانهای، پیش از آن که چیزی، سیگنالی، داده و اطلاعاتی را حمل کند، به خودیِ خود گویای خاموش پیامی ویژه و ثابت است که در فناوری ساخت رسانه مربوط، منظور شده و نانوشته، در آن درج شده است.
برای مثال، پیام درج شده در فناوری اینترنت به ما، به بهرهبرداران و کاربرانش به زبان حال این است که:
– پنجرهای باز و گشودهام برای تازه کردن و به جریان انداختن همه هواهای نفس شما، وزاندن همه نسیمها و رایحههای بیرون به اندرونتان و بالعکس.
– هم یکپارچه سازم و هم ناسخ همه رسانههایی که تاکنون میشناختید؛
– واضع و واعظ و معیار جدیدترین حق از میان حقوق شما معاصران هستم: «عدالت ارتباطی!»
معنی آموزه دوم نیز این است که هر رسانه، از منظر کاربرانش، یک سیستم کاربردی است ولی از منظری کلنگر، رسانه و کاربرانش روی هم رفته اکوسیستم واحدی را شکل میدهند که عمده اجزای آن، سیستم فنی و کاربرانش هستند، در حالی که اجزای این اکوسیستم یعنی سیستم رسانه بر کاربران و کاربران نیز بر سیستم رسانه، تاثیر متقابل میگذارند.
اهمیت “قاره جدید” به خاطر گنجهایی پنهان شده
اختراع اینترنت مثل کشف قارهای جدید بود، قارهای (با عرض پوزش) دارایِ «تودهای از تاپاله بزرگ» در حالی که «گنجها و مرواریدهای کوچکی را در لابهلای این تاپاله بزرگ میتوان پیدا کرد».
ژوزف وایتسِن بام، از پدیدآوران اولیه اینترنت و یکی از نوآوران هوش مصنوعی، گوینده این عبارت نغز است که من اصل آن را اینجا تکرار میکنم: “The Internet is a big dung heap where you can find little treasures and pearls.”؛ [نگاه کنید به: scihi.org/joseph-weizenbaum-eliza].
هر کسی که تاکنون با اینترنت سروکار مختصری داشته و دارد، میتواند بر درستی تمثیل ژوزف وایتسِن بام تاکید کند.
اما صِرف وجود این «توده تاپاله بزرگ» که نام شریفش اینترنت است، آیا تاکنون دیده یا شنیدهاید که کسی به خاموشیِ مهندسی و مدیریت شده اینترنت در یک کشور بزرگ حتی به مدت چند دقیقه رضایت دهد؟ چه رسد به قبول این خاموشی عمدی و ناپایداری طولانیِ اینترنت در ایران:
– تا لحظه نگارش این یادداشت، ناپایداری اینترنت به مدت یک ماه پایدار و پابرجاست و این وضع تا اطلاع ثانوی، ادامه دارد!
آن هم در شرایطی که تاکنون در چنین گستره زمانی و مکانی، با چنین ژرفای محتواییِ محدود و مسدودسازی اینترنت، این چنین برخلاف حقوق شهروندیِ برخط ملت، در دنیا اجرا نشده است!
برعکس، در هر کشور، رعایت حقوق برخط شهروندان، بهخصوص کاربران فعال از قبیل دانشمندان، نخبگان، سیاستمداران، دیوانسالاران، پژوهشگران، روزنامهنگاران، کارگران، کارشناسان، صاحبان کسب و کارها و عموم مصلحانی که در جامعه مدنی فضای سایبری، فعالیت روزمره و اجتنابناپذیر دارند از سوی حاکمان، واجب است!
نظریه تاثیر متقابل ترادیسی دیجیتالی بر تحولات اجتماعی
آنچه در خیابانهای کشور رخ میدهد و حکومت، قاصر از درک درست آن است، تغییری اجتماعی برآمده از ترادیسی دیجیتالی امور یا Digital Transformation است که در جامعهشناسی جدید به آن، نظریه ترادیسی اجتماعی (Social Transformation Theory) میگویند.
اصطلاح Digital Transformation را عموما تحول دیجیتالی ترجمه کردهاند ولی من به لحاظ وفاداری به همیافتها و مضامین اصلیِ مطرح شونده ذیل مبحث و مقوله علمیDigital Transformation، ترجیح میدهم آن را “ترادیسی دیجیتالی” ترجمه کنم.
منظور اصلی از Digital Transformation گذارِ جامعه سنتی به جامعه اطلاعات، بازآفرینی نظامهای اداری و اقتصادی جوامع صنعتی و نیمهصنعتی به یاری فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی، دگرگون شدن رفتارها و ایستارها (attitudes)، یکپارچهسازی جوامع و فضای سایبری در یک اکوسیستم اجتماعی-فنی (Socio-technical Ecosydtem ) به صورت یک Cyber-physical System است.
این تردایسی بزرگ که در تاریخ جوامع بشری بیسابقه است، بهخصوص بر نگرش میلیاردها نوجوان و جوان که به لحاظ تعداد، بیشترین کاربران فضای سایبری هستند، تاثیر گذاشته است. در کشورهای توسعهیافته، ترادیسی رفتاری نوجوانان و جوانان با وضع قوانینی فراکنشی (proactive)، به موقع کنترل میشود ولی در کشورهای در حال توسعه و کمتوسعهیافته که تودههای نوجوان و جوان، اکثریت مطلق جمعیت این کشورها را نیز تشکیل میدهند، واقعیت Digital Transformation به صورت ناقص پیریزی میشود؛ با سیل خانمان برانداز مدرنیزاسیون، به هر جا که بتواند نفوذ میکند؛ در سازماندهی مجدد اقتصاد و مناسبات اجتماعی به شکلی ناکارآمد به اجرا در میآید و اگر در کشور، نهادهای جامعه مدنی شکل نگرفته و قانونگذاران نیز محافظهکار باشند و نتوانند قوانین لازم را به درستی تدوین کنند، واقعیت Digital Transformation در نهایت، به ابزاری درخدمت نظارت عالیه دیوانسالاران فاسد برای رانتجویی و سوءاستفاده بیشتر از قدرت و در صورت لزوم، سرکوب بیشتر معترضان به وضع موجود، تبدیل میشود.
در فضیلت گفتوگو و چانهزنی
در ایران، بخش خصوصی کشور به هر حال و باری به هر جهت، توانسته است، نهادها و نمایندگیهای کم و بیش مستقلی را به موقع سازماندهی کند و لذا پیش از مواجهه با هر بحرانی، قادر است با حکمرانان به دیالوگ و بهموقع به حل و رفع مسایل بپردازد.
اما برعکس، جامعه مدنی کشور طی دو دهه اخیر شاهد انحلال معدود نهادها و نمایندگیهایِ کوچک و در حال رشد خود بوده و اکنون میتوان گفت که جامعه مدنی ایران، از منظر حاکمان، به کل فاقد نمایندگی است زیرا اگر اینجا و آنجا نهاد کوچکی هم باقی مانده باشد، یا حکومت آن را برای گفتوگو و دیالوگ به رسمیت نمیشناسد یا اینکه جامعه مدنی آن را نماینده خود نمیداند.
این وضع، در حال حاضر، امکان دیالوگ و چانهزنی را هم از سوی حکومت و هم از طرف جامعه مدنی غیرممکن کرده است. در چنین وضعی، چون جامعه مدنی از احقاق حقوق حقه خود دست بر نمیدارد، اگر حکومت به زودی کوتاه نیاید، باتوجه به انبوه معاندان در خارج از کشور و تلاش اتاقهای جنگ ایشان برای بحرانیتر کردن اوضاع کنونی کشور، بحران کنونی ممکن است شوربختانه ابعادی زیانبارتر پیدا کند و اعلام پیروزی نهایی درآن، از هر سو که ادعا شود، “کمدی سیاه” (Black Comedy) تلقی شود!