جنبش فرار از دست پلتفورم‌های بزرگ

چگونه اینترنت را نجات دهیم؟

  • توسط نویسنده
  • ۶ ماه پیش
  • ۰

آسیه فروردین/ سعید میرشاهی – اینترنت خوب است یا بد؟ این، سوالی است که متخصصان و محققانی که در حوزه تاثیرات فناوری‌های ارتباطات و اطلاعات فعالیت می‌کنند، پاسخ‌های متفاوتی به آن می‌دهند.

کیتی نوتوپولوس نویسنده و روزنامه‌نگار فعال این حوزه، با ارائه گزارشی در Technology review با نگاهی نقادانه بر این باور است که اینترنت، هم خوب است و هم بد اما نیازمند بازسازی و نگاه متمایز است. او معتقد است برای بهبود گفتمان آنلاین، باید از پلتفرم‌های بزرگ فراتر برویم و از اشتباهات گذشته در عصر اجتماعی شدن درس بگیریم. گزیده این گزارش مشروح، جذاب و توصیفی را بخوانید.

ما در لحظات بسیار عجیب در عصر اینترنت قرار داریم. همه می‌دانیم وضعیت، نابسامان است. ظاهرا خبری نیست اما چیزی در هوا وجود دارد؛ یک تغییر! این احساس که همه‌چیز، در شرف تغییر است.

برای اولین بار در سال‌های اخیر، ممکن است واقعا یک اتفاق جدید و متفاوت در زمینه نحوه برقراری ارتباط آنلاین رخ دهد؛ فشاری که پلتفرم‌های بزرگ اجتماعی در دهه گذشته ایجاد کرده‌اند، در حال تضعیف است. سوال این است: بعد از آن، به دنبال چه‌چیزی هستیم؟

  • اینترنت؛ جهنم یا بهشت؟!

یک حکمت رایج معتقد است اینترنت به‌طور جبران‌ناپذیر، بد و سمی است و باید از «فضاهای جهنمی» پرهیز کرد! پلتفرم‌های اجتماعی که تشنه کسب سود از داده‌های شما هستند، جعبه پاندورا را باز کردند که دیگر قابل بسته شدن نیست. اکنون اتفاقات وحشتناکی در اینترنت رخ می‌دهد؛ چیزهایی که آن را به‌ویژه برای افرادی از گروه‌هایی که هدف آزار و اذیت و سوءاستفاده آنلاین قرار گرفته‌اند، سمی می‌کند. انگیزه‌های سودآوری باعث شد تا پلتفرم‌ها اغلب سوءاستفاده‌ها را نادیده بگیرند و انتشار اطلاعات غلط، کاهش اخبار محلی، افزایش بیش از حد حزب‌گرایی و اشکال کاملا جدید زورگویی و رفتار بد شکل بگیرد.

با این حال، اینترنت برای گروه‌های به حاشیه رانده‌شده، بهشت است و مکانی برای حمایت شدن و حضور در اجتماع فراهم کرده است. اینترنت در مواقع بحران، اطلاعاتی را ارائه می‌دهد و می‌تواند شما را با دوستانی که مدت‌هاست از دست داده‌اید، ارتباط دهد. اینترنت می‌تواند شما را بخنداند و برای شما پیتزا بفرستد. این، گونه‌ای از دوگانگی است؛ خوب و بد!

اما اینترنت ارزش جنگیدن را دارد، زیرا با وجود همه مشکلات، هنوز چیزهای خوبی در آن وجود دارد.

  • اینترنت چیست و چرا ما را دنبال می‌کند؟

برای درمان بیمار ابتدا باید بیماری را شناسایی کنیم. وقتی درباره نجات اینترنت صحبت می‌کنیم، به زیرساخت شبکه فیزیکی و دیجیتالی اشاره نمی‌کنیم: پروتکل‌ها، مبادلات، کابل‌ها و حتی خود ماهواره‌ها، اکثرا مشکلی ندارند. البته مطمئنا در برخی از این موارد، مشکلاتی وجود دارد اما این، یک مساله کاملا متفاوت است.

اینترنت، به انواع پلتفرم‌های ارتباطی محبوب اشاره دارد که میزبان گفتگوها هستند. احتمالا شما هم به شکلی در تلفن همراه خود با آن درگیر هستید. برخی از این پلتفرم‌ها، مانند فیس‌بوک، اینستاگرام، یوتیوب، توییتر، تیک‌تاک و ایکس (توییتر سابق) بزرگ هستند. مطمئنا حداقل در یکی از این پلتفرم‌ها، حساب کاربری دارید. شاید شما به اندازه فعالیت در حد گذاشتن یک پوستر، فعال هستید و شاید فقط عکس‌های تعطیلات دوستان‌تان را ورق می‌زنید.

اگرچه ماهیت دقیق آنچه در پلتفرم‌ها می‌بینیم، می‌تواند از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت باشد اما این پلتفرم‌ها به روش‌های جهانی مشابهی که با اهداف کسب‌وکار همسو هستند، در زمینه ارائه محتوا، نقش واسطه را ایفا می‌کنند.

یک نوجوان در اندونزی ممکن است تصاویر مشابه من را در اینستاگرام نبیند اما تجربه‌ها، تقریبا یکسان است. ما برخی عکس‌های دوستان یا خانواده را مرور می‌کنیم، شاید برخی از میم‌ها (meme) یا پست‌های افراد مشهور را می‌بینیم. شاید چند ویدئو تماشا می‌کنیم، شاید به استوری یکی از دوستان پاسخ می‌دهیم یا چند پیام ارسال می‌کنیم. حتی اگر محتوای واقعی، بسیار متفاوت باشد، ما احتمالا به همان شیوه، نسبت به آن واکنش نشان می‌دهیم و این امر بر اساس طراحی پلتفرم است.

البته اینترنت خارج از پلتفرم‌های بزرگ نیز وجود دارد. این امر وبلاگ‌ها، تابلوهای اطلاع‌رسانی، خبرنامه‌ها، سایت‌های رسانه‌ای، پادکست‌ها، چت‌روم‌های Discord و گروه‌های iMessage را نیز شامل می‌شود. اینها تجربیات فردی بیشتری ارائه می‌دهند که ممکن است از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت باشد. آنها اغلب در نوعی همزیستی با بازیگران بزرگ هستند و از محتوا، الگوریتم‌ها و مخاطبان یکدیگر تغذیه می‌کنند.

  • اینترنت؛ چه خوب، چه بد؟!

از یک‌سو، اینترنت، چیز خوبی است. مواردی که دوست دارم مانند Keyboard Cat و Double Rainbow است. این امر، وبلاگ‌های شخصی، LiveJournals و… را نیز شامل می‌شود. از سوی دیگر، اینترنت، چیز بدی است؛ فراتر از بی‌ادبی یا ترولینگ. پست‌هایی مانند اپیدمی غمگین بودن و انزوا، در بسیاری از فضاهای آنلاین تقویت می‌شود.

اینترنت، جایی است که یک تیرانداز آینده، ایده‌های خود را از آخرین تیرانداز قبلی می‌گیرد! اینترنت، چیز بسیار بدی است، زیرا مواردی مانند سایت‌های غیراخلاقی، سایت‌های خبری جعلی، نژادپرستی در Reddit، زورگویی، آزار و اذیت، کلاهبرداری، هرزنامه و… را دربرمی‌گیرد.

مشکل این است که بهترین و بدترین بخش اینترنت به دلایل یکسانی وجود دارند، با بسیاری از منابع یکسان توسعه یافته‌اند و اغلب در ارتباط با یکدیگر رشد می‌کنند. پس این بیماری از کجا آمده است؟ چگونه اینترنت، این‌قدر بد شد؟ برای گره‌گشایی از این موضوع، باید به روزهای ابتدایی گفتمان آنلاین برگردیم.

گناه اصلی اینترنت، پافشاری بر آزادی بود. اینترنت در ابتدا برای کسب سود راه اندازی نشده بود و از یک رسانه ارتباطی که برای ارتش و دانشگاهیان بود، رشد کرد. برخی در ارتش قصد داشتند تا اواخر دهه 1980، آرپانت را به استفاده دفاعی محدود کنند. هنگامی که محبوبیت آن همراه با رایانه‌های رومیزی افزایش یافت، Usenet و دیگر برنامه‌های محبوب اینترنتی اولیه هنوز تا حد زیادی در محوطه‌های دانشگاهی با دسترسی به شبکه استفاده می‌شدند. کاربران غر می‌زدند که هر سپتامبر تابلوی پیام‌شان مملو از افراد تازه‌کار می‌شود، تا اینکه در «سپتامبر ابدی»، جریان دائمی کاربران جدید در اواسط دهه 1990، با انفجار دسترسی به اینترنت خانگی ظهور کرد.

زمانی که اینترنت به صورت تجاری در دهه 1990 ساخته شد، فرهنگ آن، ضدتجاری بود. بسیاری از متفکران پیشرو اینترنت در آن روزها به گروهی از Gen Xers که AdBusters-خواننده بودند و نیز به بومرهای ضدسازمانی، تعلق داشتند. آنها علاقه زیادی به ساختن نرم افزار متن باز داشتند و شعار اصلی‌شان این بود: «اطلاعات، رایگان است»؛ عبارت منسوب به استوارت برند، بنیانگذار جامعه اینترنتی پیشگام WELL. این اخلاق به اشتیاق برای آزادی بیان و احساس مسئولیت برای محافظت از آن گسترش یافت. اتفاقا این افراد، اغلب مردان سفیدپوست مرفه در کالیفرنیا بودند که دیدگاه‌شان در زمینه پیش‌بینی جنبه‌های تاریک پناهگاه‌های آزادی بیان و ایجاد دسترسی آزاد ناکام ماند.

  • اینترنت: از تبلیغات هدفمند تا کالایی‌ شدن

با این حال، فرهنگ رایگان، نیازمند مدل تجاری بود که از آن حمایت کند. این مدل تجاری، تبلیغات بود. در طول دهه 1990 و حتی در اوایل دهه 1900، تبلیغات در اینترنت یک معامله دشوار اما قابل تحمل بود. تبلیغات اولیه، اغلب زشت و آزاردهنده بود: ایمیل‌های اسپم، بنرهای بد طراحی‌شده و تبلیغات پاپ‌آپ. در مقابل، قسمت‌های خوب اینترنت، شامل تابلوهای پیام‌رسانی، وبلاگ‌ها و سایت‌های خبری، اجازه می‌داد برای هرکس که متصل باشد، دسترسی ایجاد شود. به نظر می‌رسد تبلیغات و اینترنت مانند شناورهای کوچکی هستند که برای کشف تایتانیک فرستاده شده‌اند!

در سال 1999، شرکت تبلیغاتی دابل‌کلیک (DoubleClick) قصد داشت داده‌های شخصی را با کوکی‌های ردیابی ترکیب کند تا افراد را در سراسر وب دنبال کرده و از این طریق، تبلیغات خود را به طور موثر هدف قرار دهد. این موضوع، کوکی را که در اصل یک فناوری خنثی برای ذخیره داده‌های وب به صورت محلی در رایانه‌های کاربران بود، به چیزی تبدیل کرد که در حال حاضر، برای ردیابی افراد در سراسر اینترنت به منظور کسب درآمد از آنها استفاده می‌شود.

برای کاربران اینترنت در اوایل قرن، این موضوع، نفرت‌انگیز بود. در عین حال، DoubleClick، پس از ثبت شکایت در کمیسیون تجارت فدرال ایالات متحده، جزییات برنامه‌های خود را اعلام کرد اما ایده تبلیغات بر اساس پروفایل شخصی مطرح شد.

این، آغاز دوران تبلیغات هدفمند و همراه با آن، اینترنت مدرن بود. گوگل در سال 2008، شرکت DoubleClick را به قیمت 3.1 میلیارد دلار خریداری کرد. در آن سال، درآمد گوگل از تبلیغات، 21 میلیارد دلار بود. سال گذشته، شرکت مادر گوگل، یعنی آلفابت بیش از 224 میلیارد دلار از تبلیغات، کسب درآمد کرد.

اینترنت مدرن ما، بر اساس تبلیغات بسیار هدفمند با استفاده از اطلاعات شخصی ساخته شده است. این، همان چیزی است که آن را رایگان می‌کند. پلتفرم‌های اجتماعی، اکثر ناشران دیجیتال و گوگل، همگی با درآمد تبلیغات کار می‌کنند. برای پلتفرم‌های اجتماعی و گوگل، مدل کسب‌وکار آنها، ارائه تبلیغات هدفمند بسیار پیچیده است. البته ظاهرا کسب‌وکار در این حوزه، خوب است: علاوه بر میلیاردها دلار درآمد گوگل، متا نیز در سال 2022، درآمد 116 میلیارد دلاری داشت. تقریبا نیمی از مردمی که در سیاره زمین زندگی می‌کنند، کاربران فعال ماهانه حداقل یک محصول متعلق به متا هستند. البته وسعت بسیار زیاد داده‌های شخصی که در ازای استفاده رایگان از خدمات، با خوشحالی داده می‌شود، باعث شده مردم از سال 2000،  بمباران تبلیغاتی شوند!

این فرایند هدف‌گیری، به طرز عجیبی در تشخیص اینکه شما چه‌کسی هستید و به چه‌چیزی علاقه دارید، خوب است. این هدف‌گیری است که باعث می‌شود مردم فکر کنند در تلفن‌های‌شان به مکالمات آنها گوش داده می‌شود. در واقع، اغلب این موضوع، مطرح است که مسیرهای داده‌ که ما پشت‌سر می‌گذاریم، به نقشه راه مغز ما تبدیل می‌شوند.

وقتی به آنچه آشکارا در حوزه اینترنت مضر است فکر می‌کنم، مواردی مانند آزار و اذیت، سوءاستفاده، نقش آن در افزایش افراط‌گرایی سیاسی، قطبی شدن، گسترش اطلاعات نادرست، اثرات مضر اینستاگرام بر سلامت روان دختران نوجوان در ذهن پدیدار می‌شود. در این رابطه، ممکن است تاثیرات ناشی از ارتباط با تبلیغات، فوری به نظر نرسد. تبلیغات گاهی اوقات می‌تواند اثر کاهنده داشته باشد. مثلا کوکاکولا نمی‌خواهد تبلیغات را در کنار نازی‌ها اجرا کند، بنابراین پلتفرم‌ها مکانیسم‌هایی را برای دور نگه داشتن آنها ایجاد می‌کنند.

با این حال، تبلیغات آنلاین بیش از هرچیز، نیازمند توجه است. این نوع تبلیغات، بدترین چیزها را پرورش داده است. پلتفرم‌های اجتماعی تشویق شدند تا پایگاه کاربران خود را افزایش دهند و تا جایی که ممکن است کاربران زیادی را جذب کنند تا تبلیغات بیشتری ارائه دهند؛ یعنی خدمت‌رسانی هرچه بیشتر برای تبلیغ‌کنندگان. برای انجام این کار، پلتفرم‌ها الگوریتم‌هایی را طراحی کرده‌اند که ما را همواره در حال پیمایش و کلیک کردن نگه‌‌‌دارند.

در سال ۲۰۱۸، فیس‌بوک الگوریتم‌های خود را بهینه‌سازی کرد تا «تعاملات اجتماعی معنادار» بیشتری داشته باشد. این اقدام، برای تشویق کاربران به تعامل بیشتر با یکدیگر و تمرکز بر اخبار فید بود اما منجر به این امر شد که فیدهای افراد با محتوای تفرقه‌انگیز تسخیر شود. در این حالت، ناشران شروع به نشان دادن خشم می‌کردند و این نوع محتوا، تعاملات زیادی ایجاد می‌کرد.

در یوتیوب، جایی که «زمان تماشا» بر «تعداد بازدیدها» اولویت داشت، الگوریتم‌ها، ویدئوها را در قالب یک فرایند ناتمام، توصیه و اجرا کردند. در تلاش بیشتر برای جلب توجه، این الگوریتم‌ها اغلب مردم را به دالان‌های پیچیده‌تر به سمت قلمروهای توطئه‌آمیز هدایت می‌کردند. الگوریتم‌های صفحه Discover اینستاگرام نیز به گونه‌ای طراحی شده‌اند که حتی پس از پایان تماشای محتوا، ما را همچنان در حال پیمایش نگه‌دارند. این کار، اغلب با ترویج روش‌های زیبایی‌شناسی محبوب، خواه کاربر قبلا علاقه‌مند بوده باشد یا نه، صورت می‌گیرد. وال استریت ژورنال در سال 2021 گزارش داد که اینستاگرام مدت‌ها متوجه شده بود که از طریق محتوای تصاویر بدن و اختلالات تغذیه، به سلامت روان دختران نوجوان آسیب می‌رساند اما این گزارش‌ها را نادیده گرفت.

اکنون این بحث مطرح است که پلتفرم‌های بزرگ، صرفا آنچه را که می‌خواستیم به ما می‌دهند. آنیل دش، کارآفرین فناوری و پیشگام وبلاگ‌نویسی که در SixApart، شرکت توسعه نرم‌افزار وبلاگ Movable Type کار می‌کرد، زمانی که این شرکت شروع به دریافت هزینه برای خدمات در اواسط دهه 1900 کرد، واکنش شدیدی را به خاطر می‌آورد: «مردم می‌گفتند شما برای چیزی در اینترنت پول می‌گیرید؟ این، منزجرکننده است!»

تمرکز پلتفرم‌های بزرگ بر تعامل، به هر قیمتی، آنها را به سمت بهره‌برداری بیشتر سوق داد. توییتر تبدیل به یک «هانی‌پات برای منفذها» شد که در آن ترول‌ها، مکان‌هایی مانند 4chan (یک انجمن مؤثر برای آزار و اذیت هماهنگ) پیدا کردند. ترول‌ها همچنین دریافتند توییتر می‌تواند برای تبدیل عبارات زشت به سمت ترند کردن پیش برود. در سال 2013، 4chan این کار را با عبارت #cuttingforbieber انجام داد و به دروغ ادعا کرد که این تعبیر، بیانگر نوجوانانی است که درگیر خودزنی برای خواننده پاپ هستند. پویایی این پلتفرم، چنان محیط غنی هدفمندی ایجاد کرد که سرویس‌های اطلاعاتی روسیه، چین، ایران و البته دیگران، تا به امروز، از آن برای ایجاد تفرقه سیاسی و اطلاعات نادرست استفاده می‌کنند.

یوئل راث، کارشناس سیاست فناوری در دانشگاه کالیفرنیا برکلی و رئیس سابق بخش اعتماد و ایمنی توییتر می‌گوید: «انسان‌ها هرگز قرار نبود در جامعه‌ای که شامل 2 میلیارد نفر است، وجود داشته باشند. اگر در نظر بگیرید اینستاگرام یک جامعه با تعاریف پیچیده است. ما به یک شرکت وظیفه داده‌ایم جامعه‌ای بزرگ‌تر از هر نوع اجتماعی را که در طول تاریخ بشر وجود داشته، اداره کند. البته آنها شکست خواهند خورد.»

  • چطور می‌توان اینترنت را بازسازی کرد؟

خبر خوب اینجاست! ما در یک لحظه ناب هستیم که ممکن است تغییراتی امکان‌پذیر باشد. اکنون سیستم‌ها و پلتفرم‌هایی که قبلا غیرقابل حل و دائمی به نظر می‌رسیدند، قابل تغییر و جابه‌جایی هستند و اتفاقات جدیدی در حال ظهور و رشد است.

یکی از نشانه های مثبت، این درک رو به رشد است که گاهی اوقات باید برای چیزهایی هزینه کنید. اکنون مردم به سازندگان و ناشران شخصی در پلتفرم‌هایی مانند Substack، Patreon و Twitch، پول پرداخت می‌کنند. در همین حال، مدل فریمیوم که YouTube Premium، Spotify و Hulu کاوش کردند، ثابت می‌کند برخی افراد مایلند برای تجربه‌های بدون آگهی هزینه کنند؛ دنیایی که در آن، تنها افرادی که توانایی پرداخت 9.99 دلار در ماه را دارند تا از باج دادن به تبلیغات مزخرف رها شوند، ایده‌آل نیست اما حداقل نشان می‌دهد یک مدل متفاوت وجود دارد.

یکی دیگر از موضوعاتی که باید به آن خوش‌بین بود و البته زمان مشخص می‌کند، نتیجه‌بخش است یا خیر، شبکه‌های فدرال است؛ یعنی نسخه غیر متمرکزتر از شبکه‌های اجتماعی. شبکه‌های فدراتیو (متحد و متعهد) مانند Mastodon، Bluesky و Meta’s Threads همگی، فقط شبیه‌سازی‌های توییتر در سطح خود هستند؛ یک نوع خوراک از پست‌های متنی کوتاه اما همگی برای ارائه اشکال مختلف با قابلیت همکاری طراحی شده‌اند. اساسا در جایی که حساب و داده‌های فعلی شما در رسانه‌های اجتماعی در فضایی وجود دارد که کاملا توسط یک شرکت کنترل می‌شود، می‌توانید در Threads باشید و پست‌های کسی را که دوست دارید در Mastodon دنبال کنید. البته متا می‌گوید که پلتفرم‌ این مجموعه هم در راه است. (هرچند بسیاری افراد از جمله ریچارد استالمن، پیشگام اینترنت، در  صفحه‌ وب‌سایت شخصی خود، نسبت به نیات و وعده‌های متا ابراز تردید کرده‌اند.)

پلتفرم ایکس (توییتر سابق)، مثال خوبی است. وقتی یک نفر، مانند ایلان ماسک، قدرت بیش از حد در تصمیم‌گیری دارد، آنچه شبکه‌های فدراتیو (متحد) و به اصطلاح «فدیورس» (Fediverse) نامیده می‌شود، چه‌چیزی ممکن است اشتباه شود.

اکنون ایده بزرگ این است که در آینده‌ای که رسانه‌های اجتماعی، غیرمتمرکزتر هستند، کاربران می‌توانند به راحتی بدون از دست دادن محتوا و دنبال‌کنندگان، شبکه‌ها را تغییر دهند. بنابراین اگر سخنان مشوق عداوت و تنفر را مشاهده کردید، می‌توانید آن را ترک کنید.

پیج کولینگز، یکی از حامیان ارشد حفظ حریم خصوصی در بنیاد مرزهای الکترونیکی (Electronic Frontier) می‌گوید: «شما می‌توانید فقط به سرور دیگری بروید و همه مخاطبان خود را منتقل کنید. این کار، مشکلی ندارد. من فکر می‌کنم احتمالا این، همان جایی است که ما فرصت‌های زیادی برای درست کردن آن داریم.»

نگاه فدراتیو (متحد) و رقابت بیشتر در بین برنامه‌ها و پلتفرم‌های جدید، فرصتی را برای جوامع مختلف فراهم می‌کند تا به جای پیروی از سیاست‌های تعدیل محتوا، به صورت بالا به پایین در دفتر مرکزی سانفرانسیسکو که صراحتا موظفند با آنها برخورد نکنند، انواع حریم خصوصی و اعتدال را ایجاد کنند. سناریوی رویایی یوئل راث این است که در دنیایی با شبکه‌های اجتماعی کوچک‌تر، مفاهیم اعتماد و ایمنی، از طریق شرکت‌های (نهادهای) ثالث که در این زمینه تخصص دارند، مدیریت شود تا شبکه‌های اجتماعی مجبور نباشند هر بار سیاست‌ها و تاکتیک‌های تعدیل خود را از ابتدا ایجاد کنند.

محور چشم‌انداز رشد، انگیزه‌های نامطلوبی را در عصر رسانه‌های اجتماعی ایجاد کرد. این امر باعث شد مردم متوجه شوند که اگر می‌خواهید پول در بیاورید، به مخاطبان زیادی نیاز دارید و راه دستیابی به مخاطبان انبوه، اغلب پرداختن به رفتارهای بد و ناهنجار است.

شکل جدید اینترنت نیاز به یافتن راهی برای کسب درآمد بدون این موضوع دارد. اکنون برخی اتفاقات نویدبخش برای تغییر این مشوق‌ها رخ داده است. برای مثال، Threads تعداد بازنشر در پست‌ها را نشان نمی‌دهد؛ یک ترفند ساده که تفاوت زیادی را رقم می‌زند، زیرا انگیزه ویرال شدن را ایجاد نمی‌کند.

ما کاربران اینترنت باید یاد بگیریم انتظارات و رفتار خود را به صورت آنلاین تنظیم کنیم. ما باید یاد بگیریم از حوزه‌های کوچک اینترنت مانند سرور جدید Mastodon یا Discord یا وبلاگ قدردانی کنیم. ما باید به قدرت «1000 طرفدار واقعی»، بیش از میلیون‌ها نفر که با قیمت ارزان جمع شده‌اند، اعتماد کنیم.

چندین سال است که بارها و بارها این موضوع تکرار می‌شود: اینکه مردم باید دامنه‌های خود را بخرند، وبلاگ‌های خود را راه‌اندازی کنند و مطالب خود را داشته باشند. مطمئنا این اصلاحات به توانایی فنی و مالی نیاز دارد که بسیاری از افراد آن را ندارند اما با حرکت به سمت نگاه فدراتیو، متحد و متعهد (که حداقل کنترل را فراهم می‌کند) و فضاهای کوچک‌تر، ممکن است شاهد شروع برخی از این تغییرات در حوزه ارتباطات، با واسطه پلتفرم‌های بزرگ باشیم.

در حال حاضر، تغییر سیستمی بزرگ‌تر در حال وقوع است. شما باید قبل از فیس‌بوک، کمی چشم‌انداز درباره زندگی‌تان داشته باشید. البته راه‌حل این نیست که فیس‌بوک را ببندید یا از سیستم خارج شوید یا بیرون بروید و چمن را لمس کنید!

راهکار، اینترنت بیشتر است: برنامه‌های بیشتر، فضاهای بیشتر، پول کمتر برای تامین مالی چیزهای خوب بیشتر، تنوع بیشتر و افراد بیشتری که متفکرانه در مکان‌هایی که دوست دارند، درگیر شوند و بالاخره: کاربرد بیشتر، صداهای بیشتر و شادی بیشتر.

ویژگی من این است که نمی‌توانم آن خوش‌بینی ساده‌لوحانه اینترنت اولیه را از بین ببرم. از گذشته تا کنون، اشتباهاتی صورت گرفت. خیلی چیزها به سمت دیگری رفت و بدون تردید دردها، بدبختی‌ها و اتفاقات بسیار بد و نامطلوبی، در عصر اجتماعی شدن رخ داد. اشتباه کنونی ما این است که از رخدادهای گذشته درس نگیریم.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *