کلید در تاریکی است؛ نه زیر نور

سشیش

داود صفی‌خانی

ایلان ماسک در پاسخ به این پرسش که تو قاعدتا به یک تیم اطراف خود نیاز داری تا ایده خلق کنند؛ تو چگونه و بر چه اساسی اعضای تیم را انتخاب می‌کنی؟ می‌گوید: «بیشتر از هر چیزی حس درونی است پس وقتی با کسی مصاحبه می‌کنم سوالات مصاحبه من یکسان هستند. تنها سوالم این است که می‌گویم داستان زندگی خودتان را بازگو کنید، و تصمیماتی که در مسیر زندگی گرفتید و اینکه چرا آن تصمیات را گرفتید و همینطور به من در مورد بزرگترین مشکلاتی که روی آنها کار کرده‌اید و اینکه آن مشکلات را چگونه حل کرده‌اید! این سوال مهمی ‌است چون آدمهایی که مشکلات را حل می‌کنند می‌دانند دقیقا چطوری حلش کردند. آنها جزئیات کوچک را می‌دانند اما آدم‌هایی که وانمود می‌کنند مشکلات را حل کردند، شاید بتوانند تا یک سطحی جلو بروند اما در ادامه قطعا گیر می‌افتند.»

در واقع این نگاه عملگرایانه ایلان ماسک به اهمیت کارکرد منابع انسانی  رمز موفقیت سازمان آنها است.

برایان تریسی (کارآفرین، نویسنده و سخنران انگیزشی) هم از زاویه‌ای دیگر ابعادی روشن‌تر از آنچه ماسک گفته را ترسیم کرده و می‌گوید: افراد موفق و مؤثر کسانی هستند که مستقیماً به سراغ کارهای اصلی خود می‌روند و خود را موظف می‌کنند تا به طور مداوم و بدون آنکه ذهنشان منحرف شود به انجام آن کارها ادامه دهند تا آنها را به اتمام برسانند.

همین رویکرد و نگاه است که مبنای تحول در سازمان‌های موفق دنیای مدرن امروزی هست، تلاش و عطشی بی پایان برای درگیر شدن با پروسه حل مشکلات! این روند خود به خود چشمه‌ای بی‌پایان از ایده‌ها را در سازمان‌ها به جوشش در می‌آورد و زمینه‌ساز فن‌آفرینی‌ها و نوآوری‌های بسیاری می‌شود.

به معنایی دقیق‌تر شامی‌زنجانی زاویه‌ای دیگر از این مفاهیم را به این شکل روشن بیان می‌کند: «درک درست یک مفهوم، کلید اجرای موفقیت‌آمیز آن است، ما اگر پاسخ مناسبی برای سوال چیستی یک مفهوم نداشته باشیم، قطعا نمی‌توانیم پاسخ شایسته‌ای به سوال چگونگی آن مفهوم بدهیم، یعنی اینکه چگونه آن مفهوم را بتوانیم به درستی مستقر و پیاده‌سازی کنیم. ما اگر ندانیم مقصد سفرمان کجاست، به هر جائی که برسیم می‌توانیم ادعا کنیم آنجا مقصد است. همین نکته ساده باعث می‌شود که بسیاری از سازمان‌های ما در حوزه تحول دیجیتال شکست بخورند، به طور خلاصه و جامع ما یک دامی ‌در سازمان‌ها داریم به نام آفت صحبت حداکثری با فهم حداقلی در خصوص آن! با حرارت در مورد چیزی صحبت می‌کنند که اطمینان داریم آن را درست درک نکرده‌اند.»

اخیرا رییس جمهور در رابطه با ناترازی برق در کشور گفته: ما باید جلوی تقاضا را بگیریم، تقاضا را بگیریم یعنی باید چیکار کنیم؟ یعنی مصرف را بیاریم پایین تا تقاضا بیاد پایین. «قدیم که کولر و پنکه نبود مگر ما در خانه‌هایمان در ۳۵ درجه مشکلی داشتیم؟ همین یک کار را اگر انجام بدهیم ما در کشور مشکل برق نخواهیم داشت.»

در واقع زاویه ورود رییس جمهوری به موضوع حل مشکل ناترازی برق، ارجاع به زمان‌های قدیم ‌است که اساسا پنکه و کولری در کار نبوده است.

اکنون پرسش اینجاست که آیا این روش حل مشکل، ایده خود رئیس جمهور است؟ یا اطرافیان و تیم فنی ایشان به این نتیجه رسیده‌اند؟

در اینکه ناترازی‌ها میراثی است که از دولت‌های گذشته به دولت چهاردهم به رسیده شکی نیست اما اینکه به حل مشکل ناترازی اینگونه نگاه شود، جای نقد و پرسش دارد.

پیتر سنگه در حوزه تفکر سیستمی‌ در کتاب پنجمین فرمان خود مطلبی به این مضمون دارد: افسانه قدیمی ‌وجود دارد که در آن شخصی کلید منزل خود را در مقابل درب خانه گم کرد، ولی به دنبال آن در وسط کوچه می‌گشت و دلیل این کار را روشن بودن وسط کوچه و تاریکی مقابل درب منزل عنوان می‌كرد. این افسانه شاهد خوبی است که در بسیاری موارد، ما روی آشناترین و ساده‌ترین راه حل‌ها پافشاری و اصرار می‌کنیم. در حالی که ممکن است کلید حل مشکل، نه تنها در کوچه روشن نباشد؛ بلکه در تاریکی باید به دنبال آن گشت.

این را باید بخاطر سپرد که اگر راه حل يك مسئله آنقدر ساده باشد که همگان بتوانند به آن دست یابند، پس چرا و چگونه است که تاکنون مسئله مورد نظر حل نشده و به قوت خود باقی مانده است! به عنوان یک علامت و نشانه، هرگاه راه حل ساده‌اي را انتخاب و اعمال كرديد و آن مسئله به شکل بنیادین كماكان وجود داشت و خودنمایی می‌کرد، باید چنين نتيجه گرفت که تفکری جامع و سیستمي بكار گرفته نشده و با ساده انگاری به مسئله نگاه شده است. لذا چیزی که ما به عنوان راه حل جدي نیاز داریم، بزرگتر و پیچیده‌تر است و به قولی، به چکشی سنگین‌تر و بزرگتر نیاز است.

با توجه به مفاهیمی‌که اشاره شد برای حل مشکلات متعددی که کشور و دولت چهاردهم درگیر آن است نیاز به اتخاذ رویکردهای پایدار و سیستمی‌ است و برای این منظور هم قطعا بازنگری در تیم‌های عملیاتی رئیس جمهور به شرحی که از تجربه موفق ایلان ماسک مثال زدیم ضرورتی بسیار ویژه است.

اساسا برای حل مشکلات متعدد به جای ارجاع به عصر گذشته، نگاه به آینده و تجربیات موفق جهانی لازم است، نگاهی که زیرساخت‌ها را براساس آینده برنامه‌ریزی کند. از طرفی در عصر حاضر فناوری‌ها و ارتباطات جهانی به قدری گسترده شده است که با تغییر افق به آینده و استفاده از توان، تجربه و دانش و ارتباط موثر با کشورهای توسعه‌یافته و صاحبان فناوری‌ها می‌شود مشکلات منابع انسانی با آن مفهومی ‌که ماسک گفته را پوشش داد و به راه‌حل‌های پایدار و سیستمی‌ رسید!

متن حاضر را باید با جمله‌ای از پیتر سنگه دانشمندان بزرگ حوزه‌ تفکر سیستمی به پایان برد که می‌گوید: «مشکلات امروز ناشی از راه حل‌های دیروز ما هستند.»