در چند روز گذشته، اظهارنظر وزیر ارتباطات در خصوص نوع حضور در شبکههاي اجتماعی حاشیههاي زیادی در فضای دیجیتال ایجاد کرد تا در نهایت در دیدار با فعالان بخش خصوصی کسبوکارهای دیجیتال به این موضوع واکنش نشان داد و گفت :
اهل فضای مجازی هستم و در برنامه تلویزیونی هم گفتم من اهل شبکههای اجتماعی هستم و فکر نمیکنم کسی آنلاینتر از من هم باشد اما قرار نیست که من بنشینم کامنت بخوانم و کامنت پاسخ بدهم.
عیسی زارعپور ادامه داد: قانون جمهوری اسلامی یک سری پلتفرمها را ممنوع اعلام کرده است و خط قرمز من هم این است که آنجا حضور پیدا نکنم و هر وقت امکان استفاده از این پلتفرمها برای مردم فراهم شد، من هم از آنها استفاده خواهم كرد.»
در شرایط کنونی و در عصر مدرن حضور در فضای دیجیتال به ضرورتی آشکار و بیچونوچرا تبدیل شده است. افراد روزانه با شدتی فزاینده هر روز در حال سپری کردن بخش زیادی از اوقات خود در فضای مجازی و شبکههاي اجتماعی هستند. این گستردگی به حدی در حال انجام است که به نظر میرسد در آیندهای نزدیک، مرزهای بین هویت مجازی و حقیقی را دچار چالش جدی خواهد کرد .
با پیشرفت خارقالعاده فناوری و عمق عجیب شبکههاي اجتماعی در زندگی روزانه افراد به نظر میرسد كه آرام آرام فضای مجازی در حال خارج شدن از کلیشه بعد ثانوی و حاشیهای آن در زندگی انسانها است.
میزان اوقاتی که انسان در طول روز در فضای مجازی سیر میکند به حدی است که زیستن بدون آن برای افراد وحشتآور و گاه غیرممکن مینماید. گویا بخش بزرگی از زیست انسان مدرن با حضور در فضای مجازی گره خورده است؛ همچنان که افراد روزانه بخشی از فعالیتهای خود را در شبکه مجازی تولید و بازنشر میکنند و همین محتواها در ذهن مخاطبان اثرگذاری بسیاری در رابطه با دیدگاه شخصی ایجاد میکند و به مانند کنشهای افراد در فضای حقیقی بخشی از ارزیابیهاي فردی را شکل میدهد.
تا حدی که دستکم در برخی از حوزهها فضای مجازی به گونهای حيرتآور علیه واقعیت حقیقی میشورد و خود را بر کرسی واقعیت مینشاند و فضای حقیقی را مجبور به همراهی خود میکند.
خیلی روشن است که برای فهم بهتر بخش بزرگی از افکار عمومی، خصوصی، مطالبات نخبگان و حتی غیرنخبگان نیاز به حضور موثری در شبکههاي اجتماعی است. از طرفی با توجه به محدودیتهایی که در رسانههاي رسمی وجود دارد، مشارکت سیاسی شهروندان (که عامل بسیار مهمی برای انعکاس مشکلات در قالب مطالبات است) به سمت شبکههاي اجتماعی چرخیده است. مردم هر روز و به کرات برای اظهارنظر در مورد موضوعات مختلف و بیان مطالبات از شبکههاي اجتماعی گوناگونی استفاده میکنند و بدیهی است که اهمیت تکنیکهاي متنوع تحلیل شبکههاي اجتماعی ابزاری کارا و موثر برای مدیریت نوین به شمار میروند زيرا به بهترین شکل ممکن به ما میگوید که در زیر پوست کشور چه میگذرد و مردم چه نظرات، دغدغهها، سلایق و مطالباتی دارند.
از این دریچه اگر به اظهارات وزیر ارتباطات نگاهی متفاوت بیندازیم و آن را فراتر از بعد فردی و عقیدتی ایشان تحلیل کنیم، به بعد عمیقتری به نام نظام مدیریتی میرسیم، به تفکر مدیریتی که وزیر جوان در آن رشد و پرورش یافته است .
همانگونه که به کرات گفته شده است، بعد خردجمعی، استفاده از ظرفیت و پتانسیل کارشناسان، نخبگان و مردم در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهاي ما در عرصه حکمرانی معمولا کماثر و کماهمیت تلقی شده است و یکی از عمده مشکلات ما در بعد سیاستگذاریها این است که مسیر مشخص و عملیاتی برای تجیمع مطالبات و خواستههاي مختلف مردم در ابعاد مختلف ترسیم نکردهایم و این مشکل زیرساختی در نظام مدیریت دولتی ما است که از قضا وزیر جوان نیز در این نظام، رشد و تعالی و به مقام وزارت رسیده است. از این نظر نوع نگاه ایشان به شبکههاي اجتماعی نیز خارج از بعد شخصی و عقیدتی، خیلی جای تعجب ندارد .
در واقع در خصوص اهمیت حضور در شبکههاي اجتماعی وزیر، با دو رویکرد مواجه هستیم: رویکرد فردی و رویکرد نظام مدیریتی.
مشخص است که اساسا رویکرد فردی ایشان کاملا برای نگارنده بیاهمیت است و منظور نوشته ما هم مطلقا نیست .
اما رویکرد دوم و نظام مدیریتی اتفاقا بسیار مهم و حائز اهمیت کلیدی است. مدیر کلانی که برای استفاده از ابزار شبکههاي اجتماعی در پیرامون آن از بعد حضور، نحوه مواجهه، تحلیل مطالبات، شفافیت و پاسخگویی در آن برنامه نداشته باشد و از این ابزار مدرن به نفع ارتقاي کیفیت سیاست گذاری استفاده موثر نکند، قطعا در مسیر سیاستگذاری و تصمیمگیری درست حرکت نخواهد کرد .
پیداست از این دریچه نه تنها حضور وزیر جوان در شبکههاي اجتماعی واجب و ضروری است بلکه اتفاقا باید مسیری کامل و موثر برای تجميع مطالبات و پاسخگویی شفاف تدارک دیده و با استفاده از ابزارهای تحلیل شبکههاي اجتماعی اشراف کاملی بر فضای حوزه پیدا کند تا در سیاستگذاریها تاثیر منعکسشده آنها را به منظور حل بسته مسايل شاهد باشیم .
همچنان که پیشتر گفته شده است برای تحقق حکمرانی خوب، که کلید حل تمام مشکلات است راهی هموار به غیر از رجوع به خواست و نظر نخبگان، کارشناسان، فعالان و حتی مردم نیست و یکی از راههای موثر آن هم تغییر و اصلاح نظام مدیریتی به نحوی است که کانال و مسیر مشخصی با استفاده از تمامی ابزار ارتباطی از جمله شبکههاي مختلف اجتماعی برای شنیدن صدای مطالبات آنها ترسیم کرده و نظر آنها را اخذ و در تصمیمگیریها دخالت دهد تا سیاستگذاریها از بعد حل تکمسالهها به حل بسته مسايل و در مسیر بهبود وضعیت کنونی، هدایت شوند .