علی شمیرانی
اسفند ماه ۱۳۸۴ پیرو درج تکالیف قانونی در برنامه چهارم توسعه، دولت وقت مکلف شد تا شبکه ملی اطلاعات را طی ۳ سال به بهرهبرداری برساند. اما با وجود گذشت نزدیک به 2 دههای از آغاز اجرای شبکه ملی اطلاعات، گذشته از حواشی رسوخ کرده در افکار عمومی، این پروژه تا آخرین روزهای کاری دولت قبل، همچنان محل مجادله و ارایه آمارهای متفاوت از سوی مسوولان وزارت ارتباطات به عنوان مجری اصلی پروژه و مسوولان شورا و مرکز ملی فضای مجازی به عنوان ناظران پروژه باقی ماند.
در این میان رویکرد دولتهای مختلف به این شبکه نیز همواره متفاوت بوده و دستخوش مجادلات سیاسی شده است. همزمان با آغاز بکار دولت چهاردهم و پیشبینی بروز مباحث و حواشی پیرامون سرنوشت شبکه ملی اطلاعات از نمایندگان مجلس گرفته تا شورای عالی فضای مجازی و …، به گفتوگو با «نصرالله جهانگرد» پرداختیم.
جهانگرد که البته از حدود سه دهه قبل فردی شناخته شده در حوزه فاوا است، در آخرین ایفای نقش و مسوولیتی که در این عرصه داشت، رییس کارگروه انتخاب وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات بود که خروجی این کمیته یعنی ستار هاشمی از مجلس نیز رای اعتماد گرفت.
وی که در مقطعی با حکم محمود واعظی وزیر ارتباطات دولت یازدهم، رییس کارگروه اجرای طرح شبکه ملی اطلاعات بود، میگوید: «الان شبکه ملی اطلاعات در کشور موجود است. وقتی ما میتوانیم در سرتاسر ارتباطات ایران، فایل تصویری و صوتی را از هر نقطه به نقطه دیگر منتقل کنیم، یعنی این شبکه موجود است.»
جهانگرد همچنین معتقد است: «شبکه ملی اطلاعات برپاست و حالا آنچه باید پایش شود، کیفیت سرعت، اضافه شدن سرویس و مانند اینهاست. این موارد، باید در سطح اپراتورها صورت گیرد و وزارت ارتباطات در مورد سکوها میتواند مشوق و حمایتگر باشد.»
در همین زمینه گفتوگویی با مهندس نصرالله جهانگرد که در حال حاضر عضو هیئت علمی پژوهشگاه ICT است، داشتیم که در ادامه میخوانید.
- شبکه ملی اطلاعات در این سالها، به نوعی مباحثه یا حتی مجادله بین شورای عالی فضای مجازی و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات تبدیل شده است. الان از سمت ناظر شبکه یعنی شورای عالی فضای مجازی، یک آمار مطرح میشود و از طرف وزارت ارتباطات، آمار دیگری. ریشه این مباحث آماری چیست؟
شبکه ارتباطی ایران، حدود 100 سال، از زمان اولین خطوط نصبشده تلگراف در ایران در زمان قاجار تا دورههای اخیر، قدمت دارد. ما تقریبا در دهه 60 از دوره ارتباطات آنالوگی در صدا به دوره شبکههای سوئیچ دیجیتال منتقل شدیم. به عبارت دیگر، شبکه مخابرات، تقریبا از دهه 70، پوستاندازی و تغییرات زیادی کرد تا برای ارائه خدمات صوت، از امکانات دیجیتال استفاده کند. بنابراین سوئیچها و امکانات دیجیتال، وارد شبکه ارتباطی ایران شد. این موضوع، ادامه یافت و به تدریج، خطوط و خدمات دیتا، در سطح دنیا به بازار مخابرات ورود پیدا کرد.
مدت کوتاهی نیز، زیرساختهای مربوط به خدمات دیتا از خدمات صوت جدا بود. بعد از دهه 90، در ارتباطات دنیا، بین ارتباط صوت و دیتا، ادغام صورت گرفت و همه ظرفیتهای ترافیکی دنیای مخابرات مبتنی بر IP (Inrenet Protocol) شد. ترکیب اینها باعث شد شرکتهای مخابرات و موسساتی که خدمات ارتباطات ارائه میدهند، سبد کاملی از خدمات را مبتنی بر پروتکل IP در بازار ارائه کنند. وقتی در دوره دولتهای یازدهم و دواردهم به مجموعه بازگشتیم، هنوز این مشکل را داشتیم که شاکله شبکه موجود ارتباطی، بیشتر بر ترافیک صوت تمرکز داشت و طراحیها نیز دارای اشکال بود و نمیتوانستیم خدمات دیتا را به خوبی ارائه کنیم.
دو اتفاق مهم، همزمان و به موازات، در وزارت ارتباطات پا گرفت: اول موضوع تجدید بررسی و مطالعه برای اصلاح شبکه ارتباطی ایران با رویکرد ارائه خدمات دیتا و دوم توسعه سرویسها و خدمات نسل 3، 4 و بالاتر در ارتباطات موبایلی. این دو اتفاق از نیمه سال 1392 شروع شد و ما در حوزه شبکه ارتباطی کشور، با استفاده از کارشناسان داخلی و بینالمللی، توانستیم قواعد و ضوابط اصلاح را بر بستر موجود شبکه طراحی کنیم و به تدریج با اصلاح آنها در عمل، در شرکت زیرساخت، در اپراتورهای ارتباطی، امکانات ارتباطی کشور را به سمت ظرفیتهای ارائه خدمات دیتا سوق دهیم.
به تدریج با ورود خدمات نسل 3 و 4 و افزایش تجهیزات مربوطه، کشور در سالهای 1395 و 1396 به کارآیی بالایی در ارائه خدمات موبایل دیتای پرسرعت و ارتباطات ثابت رسید. نتیجه این توسعه در بحران کرونا به کمک اداره کشور در همه حوزه اعم از آموزش پرورش تا انجام فعالیتهای از راه دور ادارات و شرکتهای مختلف و کنترل در نظام مدیریت ملی آمد. در حوزه ارتباطات ثابت، شرکت مخابرات به خاطر عقبماندگی مخابرات ایران در گذار به خدمات دیتا، هنوز دچار مشکل بود و کماکان این اختلاف وجود دارد. هرچند در دولت سیزدهم، وزیر محترم ارتباطات وقت، تلاش کرد با توسعه شبکه ارتباطی فیبر، این موضوع را جبران کند اما این ضعف هنوز برطرف نشده است. با این حال، فعالیتهای مربوط به پیادهسازی قواعد و ضوابط شبکه ملی اطلاعات با توجه بیشتر بر خدمات دیتا در کشور انجام شد.
- از چه زمانی با مباحث و تفاوتهای آماری پیرامون شبکه ملی اطلاعات مواجه شدهایم؟
در همین این ایام، همکاران ما در دبیرخانه فضای مجازی، برای نظارت بر نحوه توسعه شبکه ملی اطلاعات، تعدادی پارامترهای کیفی را به عنوان مختصات این شبکه انتخاب کردند و با گزارشهای مرتب ماهانه و دو هفته یکبار و فصلی، این پایش صورت میگرفت تا ظرفیتهای شبکه تحقق پیدا کند. ما سال 1393 و 1394 در این زمینه، تمرکز بیشتر داشتیم و از اواخر 1394 این خدمات در کشور، رایج و کامل شد.
از نظر من، این نظارت، باید بیشتر به سمت پایش سرویسها در اپراتورها حرکت میکرد اما کماکان داستان بررسی پیشرفت شبکه ملی اطلاعات، روی میز ناظران و سیاستگذاران قرار گرفت و بعد از مدتی با توجه به توسعه سکوهای اجتماعی در محیط موبایل، تعریف غلطی وارد شبکه ملی اطلاعات شد. بسیاری از این ناظران، وجود یا عدم وجود سکوهای اجتماعی در نظام خدمات سرویس اپراتورها را مساوی با وجود شبکه ملی اطلاعات دانستند و همیشه این موضوع را به عنوان نقش شبکه ملی اطلاعات مورد عتاب قرار دادند که این شبکه، کامل نیست و سرویس ندارد. این در حالی است که سکوهای اجتماعی، موضوع سرویسی است که به صورت اپلیکیشن بر بستر ارتباطات مینشیند.
- یعنی از نظر شما تعاریف، شاخصگذاریها و رویکردهای نادرست منشاء این اختلاف نظرهاست؟
ببینید ما به خاطر یک اشتباه استراتژیک در دهه قبل از آن، از زنجیره رشد تکنولوژی عقب افتادیم. یکی از مصادیق عدم تصیمگیری به موقع در بهکارگیری تکنولوژی در خصوص ارتباطات این است که در دولت آقای احمدینژاد، وقتی شرکت رایتل، میخواست از نسل 2.5 و 3 استفاده کند، با گزارشهای بسیار غلط به برخی مراجع مذهبی، فتاوای حرمت ارتباطات نسل 3 در کشور گرفته شد و همین موضوع، مانع پیادهسازی نسل 3 در شبکه ارتباطی ایران بود.
در آن مقطع، در ایران، از حدود دهه 1370 به بعد و در واقع، دهه 1380، نسل وبلاگنویسی در کشور رایج بود. این وبلاگها به طور طبیعی در کشور، رشد کرده بودند و بیش از یک میلیون کاربر داشتند. جوانان و مردم، به طور عادی از آن استفاده میکردند. در دنیای تکنولوژی، ادامه نسل وبلاگها به سکوهای اجتماعی تبدیل شد. به خاطر دسترسی به شبکههای زیرساختی ارتباطی دیتا، این تحول، به طور طبیعی در کشورهایی که تکنولوژی، به صورت طبیعی رشد میکرد، ایجاد شد. ما در ایران، به خاطر قطع شدن مسیر توسعه ارتباطی، در این مقطع، مانع بلوغ سکوها در کشور و تبدیل وبلاگها به سکوها و در نتیجه، فاقد سکوهای اجتماعی بومی شدیم. در نتیجه، وقتی در سال 1393، به اجبار وارد عرصه ارتباطات نسل 3 و 4 شدیم – چون بیش از یک دهه از عمر آن گذشته بود و عقبماندگی ما به ارتباطات صدمه میزد- درباره نیاز عمومی جامعه، خصوصا جوانان درباره استفاده از سکوهای اجتماعی، پاسخ داخلی نداشتیم و به صورت طبیعی، به سمت محیطها و سکوهای خارجی سوق پیدا کردیم.
- البته تجربه کوچاندنهای مکرر مردم به سمت پلتفورمهای مختلف نیز رخ داد که از یک مقطعی به بعد نیز این رویکرد و سیاست جوابگو نبود.
اولین سری سکوها از چین آمده بوده که به خاطر نبود ضوابط درست در استفاده و بهرهبرداری و نیز نوع سوءاستفاده، در داخل تحریم شد. این امر باعث شد موج کاربران به سمت سکوهایی بروند که الان بیشتر در دنیا مطرح است. این موضوع، دو سه بار در کشور رخ داده است. ما نسبت به سکویی اعلام موافقت یا مخالفت ملی کردیم و متقاضیان به صورت موج از یک سکو به سکوی دیگر حرکت کردند. بعد فشار ایجاد کردیم تا سکوی داخلی راه بیفتد. با این کار، اصطلاحا در چاه، آب ریختیم تا آبدار شود!
بنابراین یکسری سکوهای کمبنیه با رانت دولت، اعم از لینک، سرور، منابع مالی و وام، شامل چهار پنج سکو در کشور پا گرفت و در جریان اجتماعی ایران شکل گرفت. با این حال، علیرغم ممنوعیتهایی که در بهکارگیری برخی سکوها و دسترسی به آنها در کشور وجود دارد، سکوهای داخلی هنوز نتوانستهاند به مقدار کافی نسبت به تقاضای اجتماعی پاسخگو باشند. این موضوع، تاثیر یکی از نمونههای تصمیمگیری غلط در بهکارگیری یک تکنولوژی به صورت تاخیری در حوزههای احتماعی و سیاسی را نشان میدهد.
- پس با این تفاسیر شما منشاء مسایل امروز پیرامون شبکه ملی اطلاعات را در تصمیمات متاخر، نادرست و رویکردهای متفاوت از گذشته تا امروز میبینید.
الان مهمترین نکته این است که هنوز نهادهای نظارتی و همراهان حوزه ارتباطات، درگیر تعریف کیفی و نامعین شبکه ملی اطلاعات هستند. مثلا وزیر ارتباطات سابق موقع خداحافظی میگوید ما پیشرفت شبکه ملی اطلاعات را از 20 درصد به 60 درصد رساندیم. سوال این است که این 20 درصد چیست که به 60 درصد رسیده است؟! اصلا چنین تعریفی و چنین اندازهگیریای، موجودیت ندارد. این حرفها، درست نیست. اگر بخواهیم این دوره هم معطل این مباحث باشیم، باز هم بیراهه رفتهایم. الان شبکه ملی اطلاعات در کشور موجود است. وقتی ما میتوانیم در سرتاسر ارتباطات ایران، فایل تصویری و صوتی را از هر نقطه به نقطه دیگر منتقل کنیم، یعنی این شبکه موجود است. الان شهروندان روی گوشی موبایل میتوانند در داخل مرزهای کشور، بر بستر شبکه ارتباطی ایران با دنیا، فایلی را جابجا و با هم صحبت کنند. همه پروتکلها هم IP شده؛ یعنی کل شبکه ایران، IPمحور است.
- پس میتوانیم بگوییم آن شبکه اطلاعات که سالهای قبل، تعریف، هدفگذاری و زمانبندی شد، از نظر شما تمام شده و اکنون تعاریف جدیدی که مطرحشده، محل اختلاف و بحث است. درست است؟
بله. ببینید ابزارهای کنترلی برای ارتباطات در هر کشوری در چارچوب جغرافیایی و فناوریاش، طیف فرکانس به اضافه شمارهگذاری است؛ یعنی کل ارتباطاتی که با سرشماره 0098 شروع میشود، حوزه کنترل دولت ایران است و نیز دامنه فرکانسی که در جغرافیای ایران، در اختیار است و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، آن را به اپراتورها و کسانی که کار بیسیم انجام میدهند، تخصیص میدهد. این، حوزه حکومتی ماست. ما بر این پایهها در کشورمان ارتباطات داریم و همه شهروندان با استفاده از یک شماره ارتباطی در تلفن ثابت یا سیار، با هرکسی در داخل این زیستبوم و بیرون از آن، ارتباط دارد. ما بر این بستر، امروز میتوانیم هر نوع فایل و اطلاعات را جابجا کنیم. پس معماری، شکل گرفته است.
در این معماری، کنترل امنیت، یک موضوع استراتژیک ملی برای همه کشورهاست. البته امنیت چند لایه دارد که از لایه فیزیکی و تحمل بار تا تحمل شوکهای ارتباطی، تحمل صدمات فیزیکی، ارتباط شبکه تا ارتباطات دادهای را شامل میشود که میتواند مورد حمله دشمن واقع شود. آنچه امروز در دنیا به عنوان امنیت بیشتر به آن توجه صورت میگیرد، نفوذ و ورود به حوزه داده و سرویسهاست که اختلال یا سوءبهرهبرداری را موجب میشود. این، یک جنگ الکترونیک دادهای است و مسئولان یا واحدهای مربوطه، باید به طور مرتب، بهروز و بههنگام باشند و قواعد مربوطه را ابلاغ کنند تا رعایت شود. بنابراین شبکه ملی اطلاعات برپاست. حالا آنچه باید پایش شود، کیفیت سرعت، اضافه شدن سرویس و مانند اینهاست. این موارد، باید در سطح اپراتورها صورت گیرد. وزارت ارتباطات در مورد سکوها میتواند مشوق و حمایتگر باشد؛ یعنی کاری که در این 10 سال انجام داده است. البته از بین این سکوها، در یک دوره، 5 تا 6 سکوی پرتلاش وارد بازار شدند اما به خاطر رقابتهای غلط بین خودشان، تعدادی از آنها ضعیف شده و از بین رفتند و دو سه مورد باقی ماندند. اینها هم به میزان مختلف تبلیغ میکنند که سرویس داریم یا نداریم و این موضوع، داستانِ رقابت جذب کاربر شده است.
- پس معتقدید امروز روال سابق جواب نمیدهد و بخشی از مسئولیت باید به سطح اپراتوری و بخش دیگر در اختیار بازار باشد و یک بازنگری باید اتفاق بیفتد تا این جدالها هم خاتمه یابد؟
بله اما چرا به این موضوع معتقدم؟ الان تمام توسعه اقتصادی دنیا، مبتنی بر بهکارگیری ظرفیتی از انواع فناوری مانند نانوتکنولوژی، بایوتکنولوژی، آیتی، حوزههای مربوط به صنعت، سلامت و… است. در بین تمام مولفههای تکنولوژی، مهمترین پیشران، فناوری اطلاعات است؛ یعنی ظرفیتهای پردازشگری کامپیوتر و شبکه، موتور تحول سایر فناوریها در دنیای امروز است. مهمترین موضوع این است که چقدر میتوانیم این ظرفیتها را در توسعه ایران نفوذ بدهیم و از آن استفاده کنیم. مقام معظم رهبری چند سال است که اشاره کردهاند ایران باید در زمینه هوش مصنوعی، جزء 10 کشور اول دنیا باشد اما بعد از چند سال تاکید ایشان، نه در حوزه فضای مجازی و نه در وزارت ارتباطات، کار قوی نکردهایم. الان عدهای در شورایی غیر مرتبط، یک نهاد به نام هوش مصنوعی درست کردهاند. در حالی که باید راهبرد مطرحشده رهبری در شورای عالی فضای مجازی و در وزارت ارتباطات، در دستورکار فوری قرار بگیرد و سپس در سطح کشور، درباره کاربرد آن در صنعت، معدن، تجارت، سلامت و… برنامهریزی شود. ما باید از منافع آن بهرهمند شویم و دانشگاههای ما به سمت توسعه علم و فناوری این موضوع، سوق داده شوند و توانمند شویم. در جنگِ امروزِ جهان، تکنولوژیها، عامل قدرتمندی هستند. در حالی که مهمترین کار انجامشده در این چهار پنج سال با وچود ابلاغ رهنمود رهبری، ایجاد یک نهاد بوده است. عجیب است چند ساعت قبل از اینکه دولت جابجا شود، ابلاغ زدند و یک نهاد درست کردند. امیدواریم بتواند کار کند.
- اما در این زمینه یک دوگانگی در رویکرد وجود دارد. الان در حوزه شبکه ملی اطلاعات و هوش مصنوعی، که به آن اشاره شد، فارغ از اینکه دولتها این توان را دارند یا خیر، این سوال مطرح است که آیا فناوری را باید دستوری، توسعه داد و هدایت کرد یا باید رشد طبیعی و ارگانیک خود را سپری کند؛ یعنی همانند آنچه در دنیا میبینیم که شرکتهای خصوصی، خودشان فناوری را به دولتها تحمیل میکنند. ما در ایران، سعی میکنیم با روش دستوری، الزامی و مصوبهای، فناوری را مهار کرده یا توسعه دهیم اما در دنیا، فناوری و شرکتهای خصوصی هستند که خود را به رگولاتوریهای دولتی تحمیل میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
این، سوال بسیار مهمی است. به نظر من دولت باید تسهیلگر فعالیت بنگاههای غیردولتی شود. حتی معتقد نیستم ما یک نهاد دولتی درست کنیم تا هوش مصنوعی را دنبال کند. ما در سطح سیاستگذاری بر اساس راهبردهای ملیِ مصوب، باید زمینه کاربرد و استفاده آن را توسعه دهیم و تولید آن را در سطح بازار تسهیل کنیم. این امر، بهویژه در مورد تکنولوژیهایی که مبتنی بر خلاقیت است، صدق میکند. ما نمیتوانیم با دستور آن را به وجود بیاوریم. ما باید تسهیلگر باشیم تا دانشجویان، نیروهای جوان، نیروهای دانشگاهی و شرکتهای خلاق بازار نسبت به تولید انواع کاربردها و راهحلها پیشنهاد دهند. دولت، چون هنوز بخش بزرگی از بازار را داراست، بر اساس راهبرها باید خریدار و تقاضامند شود.
برای مثال استراتژی وزیر صمت باید این باشد که چگونه تکنولوژی را در حوزه صنعت ارتقا دهد که هم در داخل پاسخگو باشد و هم در رقابت جهانی، سهم بازار پیدا کند. امروزه فروش مواد خام، مشتری و خریدار بیشتری در مقایسه با مواد صنعتی ما دارد و پول بیشتری برای آن میدهند. گزارشهای ششماه یکبار گمرک را ببینید. اگر جمع صادرات مواد خام ما، اعم از کشاورزی و معدنی را بر پول تقسیم کنید، قیمت یک کیلو صادرات آن، از یک کیلو صادرات مواد صنعتی ما بیشتر است، چون در مواد صنعتی ما، چگالی دانش و فناوری کم است و عملا برای خریدار، نقش محصولات سطح پایین یا غیراصلی را بازی میکند. برای اینکه صنایع ما، هم در داخل، کیفیت خوب پیدا کند و هم در خارج، رقابتپذیر باشد، باید تکنولوژیهای بهتر را بهکار بگیریم.
یا امروز در کشور، 30 تا 32 پارک فناوری و بیش از 1000 پارک صنعتی داریم اما هیچ ارتباط ساختیافتهای بین اینها نیست تا صنایعی که در پارکهای صنعتی هستند، از دانش و سرریز پارکهای فناوری داخلی استفاده کنند. همگی بهندرت و موردی است. چون کسی از آنها نخواسته چگالی کارشان را افزایش دهند. الان صنعت ما از سوبسید انرژی و مواد خام اولیه استفاده میکند و یک کار نیمهساخته یا تکنولوژی عادی را به بازار داخلی و بازار بینالمللی ارائه میدهد. در بازار بینالملل، به دلیل تفاوت قیمت، آن را میخرند و حتی ممکن است به عنوان قراضه از آن استفاده کنند. صادرات خودروی ما، همگی فرمایشی است. ما به عراق، سوریه و ونزوئلا، ماشین صادر میکنیم اما مگر کشوری که به ماشین هایتک و ارزانتر دسترسی دارد، خودروی ما را میخرد؟ هرجا رفتهایم بر اساس حمایت سیاستی، حضور پیدا کردهایم و بازار کوجکی داشتهایم.
لذا حرف بنده این است که در این مقطع، پیشران توسعه در حوزه فناوری، حوزه ICT است. بنابراین دستگاههای متولی نباید انرژی خود را برای موضوعی که سطح عملیات پایین دارد، تلف کنند. ما باید عقبافتادگیمان را در دستیابی به تکنولوژیها و کاربردهای پیشرفته در بهکارگیری فناوری رتباطات و اطلاعات و رایانهها در حوزه آموزش، سلامت، صنعت، خدمات و… جبران کنیم. برای تمام اینها، هم راهحلهای بومی و هم تجارب دنیا برای استفاده لازم وجود دارد و این امر، امکانپذیر است. من این موضوع را با مسئولان ذیربط نیز مطرح و از آنها خواهش کردهام این اصلاح را انجام دهند. سیاستگذار ما نباید بیش از 10 سال در این مقطع توقف کند. سیاستگذار ما باید در حوزه سرویسها، مطالبات لازم را طلب کند و به سمت توسعه قدم بردارد. این، اصل حرف بنده است.