عصر ارتباط – فرحناز سپهری – پدیده هوش مصنوعی به مثابه شمشیری دو لبه است که در عین به ارمغان آوردن انبوهی از فرصتها و تحول مستمر و بهینه در نظامهای اقتصادی، اجتماعی، حکمرانی، مالی و …، میتواند به ابزاری برای سوءاستفاده و کاربردهای مخرب و ویرانگر نیز تبدیل شود.
اگرچه در دنیای پیشرانهای هوش مصنوعی، قول و قرارهایی برای استفاده بهینه از این پدیده در جهت پیشبرد بشریت گذاشته شده است، اما در عین حال هیچ تضمینی از چگونگی بهرهگیری از آن در جهت منافع ضدبشری نیز وجود ندارد.
شاید به همین دلیل است که ساندار پیچای مدیر ارشد اجرایی گوگل (به عنوان یکی از پیشرانهای اصلی این فناوری) در مقالهای در فایننشال تایمز هشدار داد که اهمیت هوش مصنوعی به اندازهای است که نمیتوان آن را قانونمند نکرد زیرا در صورت کنترل نکردن آن، خساراتی به بار میآورد.
کما اینکه اکنون دنیا نگران رقابت سنگین چین و آمریکا در این عرصه است. به همین دلیل در مصاحبهای که در دو بخش منتشر میشود به گفتوگو با «فرزاد فخرکام» کارشناس هوش مصنوعی و دکترای مدیریت کسب و کار گرایش کارآفرینی از دانشگاه تهران پرداختیم. وی معتقد است اساسا AI و هر نوع تکنولوژی پیشرفته دیگری با وجود هیجان بخشیدن و پیشرفت جوامع بشری چالشهایی نیز به همراه دارد که با توجه به شرایط کلی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی هر جامعه که در علوم مدیریت استراتژیک به اختصار با (PEST) شناخته میشود، لذا قانونگذاری با در نظر گرفتن همه فاکتورهای نام برده شده همان طور که قبلا ذکر شد میبایستی که نخست بومیسازی شده و دوم، کاملا بهروز و همزمان با رشد فناوریهای نوظهور از جمله AI بهروزرسانی شود.
به عنوان نخستین پرسش، مهمترین چالشهای توسعه هوش مصنوعی از منظر قوانین و مقررات در ایران چیست؟
در ابتدا به عنوان مقدمه لازم میدانم اشارهای به چالشهای توسعه هوش مصنوعی نه تنها در ایران بلکه در میان کل کشورها و کمپانیهای پیشرو داشته باشم. بدیهی است که تکنولوژیهای جدید در دنیای امروزه که به صورت ثانیهای میلیونها داده و اطلاعات را قابل جستوجو و در دسترس همگان قرار داده است، همه کمپانیهای مادر تکنولوژی، کشورها، دولتمردان و قانونگذاران را به فکر انداخته تا به صورتی عمیقتر حول محور مزایا و معایب پدیده هوش مصنوعی (AI)، به بررسی و قانونگذاری مبادرت ورزند.
هوش مصنوعی نیز همانند هر پدیده یا تکنولوژی جدیدی دارای مزایا و معایبی است، البته اساسا با توجه به اینکه میدانیم هوش مصنوعی در ابتدای مسیر با الگوبرداری از ذهن انسانی به کار گرفته شد و رفته رفته میرود تا در همه جنبههای حتی زندگی شخصی افراد ورود کند، کاملا ضروری بوده و است که اساسا بتوان همزمان با رشد شتابنده این پدیده، قانونهایی مفید در جهت ارتقای مزایای آن نسبت به معایب وضع کرد. لازم به ذکر است که هوش مصنوعی دارای چنان پتانسیلی است که به راحتی طبق پیشبینی بسیاری از خبرگان این حوزه میتواند در بسیاری از مشاغل امروزی و شکل سنتی آنها انقلابی ایجاد کرده و عملا جایگزین نیروی کار انسانی شود، ولی نباید فراموش کرد که در طرف دیگر بسیاری از مشاغل نوظهور با ورود به عصر انقلاب صنعتی چهارم ایجاد خواهد شد و البته در خیلی از موارد نیز چنان که قبلا در تحقیقات متخصصان ثابت شده است ترکیب همکاری نیروی انسانی و هوش مصنوعی بیشترین بهرهوری را برای جوامع مختلف فارغ از میزان صنعتی بودن به معنای گذشته آن، به همراه خواهد داشت.با این مقدمه، در خصوص قانونگذاری در حوزه این تکنولوژی خاص، از خیلی قبل شاید از حدود 20 الی 30 سال پیش بسیاری از کمپانیهای مادر این حوزه که در راس آن تیم گسترش هوش مصنوعی شرکت گوگل بوده است (اولین به کارگیرنده هوش مصنوعی )، در این راستا دستورالعملهای بسیار مشخصی را تدوین کردند که جا دارد در اینجا به ذکر چند نمونه از این اصول در جهت بهبود درک قانونگذاری در این عرصه اشاره کنم:
قسمت توسعه هوش مصنوعی کمپانی گوگل بنا به اظهارات جف دین (Jeff Dean)، رهبر تیم گسترش هوش مصنوعی این کمپانی، سه اصل اساسی را برای اولین بار در خصوص بنیان قانونگذاری مطرح کردند:
اصل اول: هوش مصنوعی در همه مراحل تکامل خود میبایستی در خدمت انسان باشد.
اصل دوم: هوش مصنوعی و بهکارگیری آن باید تضمینکننده حداکثر سودآوری و منفعت مادی و معنوی برای جوامع انسانی باشد.
اصل سوم: هوش مصنوعی در تمام مراحل تکامل باید توسط انسان هدایت شود (که این اصل خود پاسخی مناسب به بسیاری از افرادی است که نگران تبدیل شدن هوش مصنوعی به یک ابرهوش و کنار زدن همیشگی انسان و نیروی کار انسانی هستند).
البته جلوتر در خصوص سایر اصول مطرح و بهروز بیشتر بحث خواهد شد، در عین حال در همین خصوص گروهی دیگر از پژوهشگران دانشگاه MIT، اصول حرفهای 23 گانهای مطرح کردهاند که به طور خلاصه جوهره آن اصول از این قرار است که اساسا هر چقدر با هوش مصنوعی به جلو میرویم میبایستی که علاوه بر اصول ثابتی که در بالا عرض شد اساسا بهکارگیری آن توسط انسان روزبهروز آسانتر و بهتر، ارزانتر و امنتر شود.
با توجه به مواردی که مطرح شد به راحتی میتوان در خصوص چالشهای قانونگذاری در عرصه هوش مصنوعی در ایران به این نتایج رسید که نخست با بسیج تمام پرسنل ماهر در زمینه IT بستری را فراهم کرد که در همه مشاغل در بستر یک اقتصاد و حتی در زندگی شخصی و مسایل مربوط به امنیت و ایمنی، قانون یا قوانینی بهروز و البته به صورت بومیسازی شده (مطابق با شرایط کلی جامعه)، از لحاظ در خدمت بودن AI به منظور ارتقای همه جانبه زندگی افراد وضع کرد به طوری که علاوه بر حفظ حریم خصوصی افراد در هیچ مرحلهای خارج از کنترل حیطه ذهن انسانی که البته تا آن زمان فاصله زیادی داریم نرود.
از این رو به عنوان جمعبندی باید گفت اساسا AI و هر نوع تکنولوژی پیشرفته دیگری با وجود هیجان بخشیدن و پیشرفت جوامع بشری چالشهایی نیز به همراه دارد که با توجه به شرایط کلی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیکی هر جامعه که در علوم مدیریت استراتژیک به اختصار با (PEST)، شناخته میشود، قانونگذاری با در نظر گرفتن همه فاکتورهای نام برده شده همانطور که قبلا ذکر شد میبایستی که اولا بومیسازی شده و ثانیا کاملا بهروز و همزمان با رشد فناوریهای نوظهور از جمله AI بهروزرسانی شود.
لذا عملا با توجه به ابزار PEST و بومیسازی و بهروزرسانی به راحتی میتوان حداقل به میزان زیادی به موانع و چالشهای قانونگذاری در این عرصه فائق آمد، البته در اینجا بیان این نکته را ضروری میدانم که در کنار تمام موارد ذکر شده کاهش چالشهای بوروکراتیک (بهخصوص دولتی) در حوزه قانونگذاری، نقش بسزایی در به اصطلاح چابکسازی (Agile)، قوانین و دستور العملها و به تبع آن سازمانها دارد.
شما مهمترین چالشها و الزامات فنی و زیرساختی توسعه هوش مصنوعی در ایران را چه مواردی میدانید؟
در طول دهه گذشته ما شاهد قابلیتهای زیادی از هوش مصنوعی بودهایم ولی البته که همچنان اشتباهات زیاد است و راه زیادی در خصوص اصلاح آنها باقی است، برای آن که بتوانیم چالشها و الزامات فنی و زیرساختی را بهتر درک کنیم لازم است مروری سریع بر عملکرد پایهای AI داشته باشیم، که اساسا AI چه کار میکند.
طبق اظهارات جف دین، رهبر توسعه هوش مصنوعی کمپانی گوگل، AI به کامپیوترها کمک میکند که مشخصا بهتر ببینند، بفهمند و صحبت کنند و البته که محاسبه (compute)، سریع داشته باشند تا در نهایت این مسیر بتوانند با انسان ارتباط برقرار کنند.
با توجه به این گفته و اینکه اساسا کار AI جمعآوری دادهها و محاسبه و ذخیره کردن است به طوری که این پروسه دائم در حال تکرار بوده که نتیجه آن یادگیری از اشتباهات گذشته و اصلاح رفتار دائمی هر چه بیشتر دقیقا همانند عملکرد ذهن انسانی است که با اصطلاح (Feedback loop)، شناخته میشود، دو چالش مهم را میتوان از لحاظ فنی برشمرد:
چالش اول مربوط به شبکه عصبی است (Neuro Networking)، که برای حل مشکلات حداقل در 15 سال گذشته مشخصا از آن استفاده میشد.
چالش دوم مربوط به قدرت محاسبه یا اصطلاحا «Computational Power» است.
مدل شبکه عصبی که میتوان به عنوان نسل اول AI از آن یاد کرد به نوعی طراحی شده بود که برای یک وظیفه خاص یا (Task)، به صورت جداگانه کاربرد داشته باشد که خوب در حال حاضر این مدل دیگر پاسخگو نیست، یعنی به عنوان مثال فقط روی تصویر، متن، صدا یا ویدیو، جداگانه تمرکز میکرد. در نسل جدید AI یعنی (Next Generation of AI)، کمپانیها و کشورهای پیشرو از لحاظ فنی بر آن شدند تا الگوریتمی را در این خصوص به کار گرفته تا بتوان هوش مصنوعی را وادار کرد یک مدل شبکهای را به طور همزمان برای انجام چند وظیفه به کار گرفت یعنی عملکردی دقیقا مشابه ذهن بشری که از آن مشخصا با اصطلاح (Multiple task Models) یاد میشود. یعنی مدلی که نه تنها چند وظیفه بلکه در آن واحد میلیونها وظیفه (Task)، را رصد کرده و عملکرد قابل قبولی نیز داشته باشد، در عین حال در تمام پروسهها AI را باید به صورتی مسوولیتپذیر نیز درآورد.
لذا با توجه به موارد مطرح شده علاوه بر اینکه باید به تربیت هر چه بیشتر نیروی انسانی متخصص در این حوزه روی آورد ضمنا میتوان به این صورت نتیجه گرفت که برای فائق آمدن بر چالشهای فنی و زیرساختی هوش مصنوعی به جای مدلهای شبکهای جداگانه باید مدلی کلی و هدفمند را به کار گرفت (General-Purpose Model)، و در واقع به جای تکبعدی بودن مدل حول محور نقش ارزیابیکنندگی AI، میبایستی که همه مدلهای تکوظیفهای را در یک مدل جامع جمع کرده و در ضمن آن را به شکل مسوولیتپذیر (Responsible)، درآورد زیرا طبق چشمانداز کلی AI بهخصوص برای نسل جدید آن همان طور که قبلا اشاره شد باید سودآوری و منفعت بیشتر برای انسان متصور باشد.
تمام پروسههای ذکر شده بالا در واقع همان مباحث تخصصی مربوط به مفاهیم (Machine Learning) یا یادگیری ماشینی، (Deep learning) یا یادگیری عمیق و (Design Thinking) تفکر سیستماتیک است و اشاره به این مباحث دارد که ورود به جزییات آن بحث جداگانهای را میطلبد.
نقش دولت و بخش خصوصی در پیشبرد هوش مصنوعی را چگونه و چه میزان میدانید؟
جای تردید نیست که هر کدام از بخشهای اقتصادی از جمله بخش دولتی (عمومی) و خصوصی میتوانند نقش خاص خود را در این عرصه ایفا کنند، البته که تجربه نشان داده ورود مستقیم بخش دولتی در عرصه تکنولوژی به اصطلاح مدیریتی آن اصل چابکسازی ( Agile )، را نقض میکند و هر چه بخش خصوصی امکان و فضای ورود به صورت رقابتی را در عرصه هوش مصنوعی پیدا کند طبق تجربه همه کشورهای قبلا توسعهیافته نه تنها در بحث چابکسازی پیشرفت چشمگیری حاصل میشود، بلکه خود نفس رقابت نیز موجب نوآوریهای فراوان و نتیجتا پیشرفت چشمگیرتر میشود.
البته که دولتها و نهادهای وابسته به دولت همواره در سیاستگذاریهای کلان (Policy Making)، به خصوص در بحث تکنولوژی و گسترش آن نقش بیبدیلی ایفا میکنند. بنابراین میتوان عنوان کرد که بخش دولتی با اجرای صحیح وظایف مربوط به خود یعنی سیاستگذاریهای کلان و محوری و همچنین باز کردن فضای رقابت در عرصه هوش مصنوعی و ضمنا قانونگذاری صحیح و بعضا فراهم آوردن ابعاد مختلف تامین مالی (Finance) در جهت سرمایهگذاری داخلی و خارجی معقول، از یک طرف و بخش خصوصی با توجه به پتانسیل بالای خود در ارتباط با نیروی کار کارآزموده و همچنین فرصت رقابتپذیری بالا با توجه به عدم وجود قوانین بوروکراتیک دست و پا گیر از طرف دیگر، میتوانند هر کدام نقش محوری خود را از منظر کلان، در عرصه تکنولوژی ایفا کنند.
نخستین گامها و اولویتهای کشور برای توسعه هوش مصنوعی به طور مشخص و به ترتیب چه مواردی است؟
همان طور که اشاره شد نقش دولت در سیاستگذاریهای مناسب و پیشنهاد قانونگذاریهای بهروز و بومیسازی شده نخستین گام ضروری به نظر میرسد، و البته وقتی از سیاستگذاری مناسب در این عرصه صحبت به میان میآید شاید محور آن باید این باشد که سیاستهای مربوطه با توجه به فضای کلی جامعه و اصول بنیادین AI که قبلا به آنها اشاره شد میبایستی همه ایدهها و نوآوریهای مربوطه در این حوزه را نمایندگی کند و به نگرانیهای موجود در این خصوص پاسخی مناسب دهد.
به تبع آن گام بعدی میتواند در راستای گسترش زیرساختهای فنی و همزمان توسعه آموزش و یادگیری مهارتهای مربوط به درک بیشتر هوش مصنوعی نه تنها در حوزه تخصصی بلکه طبق گفته گردی بوچ (Grady Booch)، مشاور گروه IBM، در سطح کلان جامعه باشد چرا که همه افراد جامعه به نوبه خود به طور روزانه خودآگاه یا ناخودآگاه با هوش مصنوعی درگیر هستند و به نقل از متخصص نام برده شده «هوش مصنوعی متعلق به همه است»، و حد و مرزی در این ارتباط نمیشناسد.
در خصوص برنامههای آموزش محور عمومی باید با توجه به تاثیر روزافزون AI، بر جوامع انسانی و روی نیازهای افراد و شرکتها و در سطح کلانتر بر جوامع به ترتیب اولویت تمرکز داشت.
در گام سوم باید تلاش داشت که از نسل جدید AI که قبلا در این خصوص توضیحاتی ارایه شد به صورت بهروز شده استفاده کرد تا با مدلهای جدید و الگوریتمهای زیربنایی، قابلیت حل مشکلات بسیار پیچیده که از توان ذهن انسانی خارج است، مثلا در خصوص حوزههای بیماری و پزشکی یا شرایط بحرانهای آب و هوایی و به طور کلی ظرفیت پیشبینیکنندگی AI نهایت بهره را برد.
و بایستی که اصولا یادمان باشد هدف نهایی AI، علاوه بر حل مشکلات پیچیده و ارایه راهحلهای مناسب ( نقش توصیهکنندگی )، در نهایت تشخیص احساسات و عواطف آدمی است و البته که به مرور زمان تشخیص حالات رفتاری و زبان نوع بشر است تا بتواند در مراحل بعد با انسان تبادل اطلاعات داشته، اطلاعات را طبقهبندی و همزمان اصلاح کند و حتی زبان بدن انسانی (Body language)، برای آن قابل فهم شود. حقیقتا که تکنولوژی میرود تا زندگی بشریت را بیش از همیشه مهیج و جذاب کند.لذا با توجه به مواردی که مطرح شد میتوان اینگونه جمعبندی کرد که:
در گام نخست با سیاستگذاری مناسب و به دنبال آن گسترش زیرساختهای فنی مناسب و تلاش برای بهکارگیری نسل جدید AI، در همه عرصهها و به تبع آن آموزش دائمی نیروهای متخصص و عموم افراد جامعه را میتوان از مهمترین گامها و اولویتهای کشور برای توسعه نه تنها هوش مصنوعی بلکه فهم دقیق نحوه ارتباط با آن نام برد.
به طور کلی هوش مصنوعی چه تاثیری بر اقتصاد کلان کشوردارد؟
همان گونه که میدانیم شاخصهای اساسی اقتصاد کلان در هر کشوری از جمله ایران شامل نرخ تورم، نرخ بیکاری، نقدینگی، پایداری اقتصادی، توسعه یافتگی میشود که به جرات میتوان گفت هوش مصنوعی و به طور کلی بهکارگیری تکنولوژیهای نوظهور میتوانند و این پتانسیل را دارند که همه این قبیل شاخصهها را دگرگون سازند.
شاید هنوز بسیاری به دید منفی به گسترش AI مینگرند ولی همان طور که قبلا به طور کامل تشریح شد همزمان با توسعه فنی و رعایت اصول شناخته شده جهانی هوش مصنوعی و با توجه به اینکه همزمان با کمرنگ شدن حرفههای سنتی متعلق به انقلابهای صنعتی گذشته، بسیاری از حرفههای نوظهور بر بستر هوش مصنوعی در فاز جدید تمدن بشریت پدید خواهند آمد و در واقع مفهوم زندگی، پول، روابط اقتصادی بین جوامع و حتی مفهوم آموزش و روابط اجتماعی را دگرگون خواهند کرد. با بیان مجدد این نکته و تاکید بر اینکه توسعهیافتگی و المانهای خاص مربوط به آن در بستر یک اقتصاد به خصوص در کشورهای در حال توسعه بازتعریف میشود و بدین ترتیب چشمانداز بسیار روشنی مشروط بر رعایت موارد نام برده شده در ارتباط با همه شاخصههای اقتصاد کلان را نوید میدهد.
به این ترتیب که با بازتعریف توسعهیافتگی کشورها مثلا در مورد کشور ایران، پایداری و ثبات اقتصادی بیشتری پدیدار شده که نتیجتا در شرایط ثبات ما شاهد دگرگونی بسیار مثبت تمام شاخصهای مهم اقتصاد کلان خواهیم بود و البته توجه به این نکته ضروری است که رسیدن به پایداری اقتصادی در هر کشوری از جمله ایران میطلبد که در بسیاری از موارد دولتها و نهادهای قانونگذار مطابق استانداردهای روز دنیا در جهت اصلاح بسیاری از روابط تعریف شده سنتی از جمله در اقتصاد حرکت کنند و طبیعتا آینده اقتصاد را به صورت متحول شده و دیجیتال شده در نظر بگیرند.
(ادامه دارد)