عباس پورخصالیان – از منظر یک ناظرِ بیرون از شبکههای مبتنی بر اشتراکگذاری همتا به همتا، چنین شبکههایی نظارتگریز و لذا تاریک هستند. در یک شبکه همتا به همتا، هر گره شبکه (یعنی هر پایانۀ کاربر) رأساً میتواند هم سرویس درخواست کند و هم سرویس ارایه کند. در حالی که در “شبکۀ سرویس گیرنده-سرویس دهنده” (یا شبکۀ کلاینتسِروِر) گره کلایِنت (متشکل از گوشی هوشمند، تبلت یا لپ تاپ)، سرویسی را درخواست میکند و گرهِ سِروِر دوردست، به درخواست کلایِنت، پاسخ میدهد.
شبکههای مبتنی بر فناوری دفتر کل توزیع شده (فدکت) و زنجیره سازی بلوک دادههای کاربر، نیز شبکههایی حاکمیت گریز به حساب میآیند، زیرا فاقد سِروِری مرکزی/حاکمیتی هستند.
در یادداشت هفتۀ گذشتهام در هفته نامۀ عصر ارتباط شمارۀ 1057 (“با وب3: پیش به سوی اینترنت غیرمتمرکز”) متذکر شدم که [برخلافِ “وب 3.0” که یک وب متمرکز است] “وب3” فراهم آورِ یک وب غیرمتمرکز است؛ به این معنی که: هر سکویی که زیرساختش، فدکت (فناوری دفتر کل توزیعی: DLT یا Distributed Ledger Technology و زنجیره سازی بستههای دادۀ کاربران در پایانۀ کاربر) باشد، بخشی از وب3 است. در آن یادداشت این نکته را هم یادآوری کردم که شیوۀ نگارش یا رسم خط فناورهایِweb3 و Web 3.0 هر کسی را که با اصطلاح شناسی اینترنت آشنا نباشد، به راحتی میفریبد؛ زیرا مشابه به نظر میآید؛ ولی تفاوت ظاهری در “دالِ” آنها، دلالت بر وجود تفاوتهایی مهم در مدلول آنها دارد: Web 3.0 دارای شبکهها و سکوهای متمرکز است و فناورهایِweb3 سازندۀ سکوها و شبکههای نامتمرکز و حاکمیت گریز!
سکوهای ایجاد شده در وب3، همه شبکههایی همتابههمتا (peertopeer) هستند چه مبتنی بر فدکت باشند یا نباشند. این سکوها و شبکهها، به دلیل این که از سوی کرالرهای گوگل، غیر قابل نفوذ و جستجو ناپذیرند و فاقد سرورهای متمرکز و بدون نظارت متمرکز هستند، “شبكههایی تاریك” (تاریک از منظر ناظر بیرونی) به شمار میآیند.
لذا با توسعۀ وب3، شبکههای تاریک گسترش مییابند.
- سه دسته از شبکههای تاریک
- دستۀ اولِ شبكههای تاریك را جنبشهای اجتماعی مسلح به خدمت میگیرند.
این جنبشها اغلب محلیاند اما از آنجایی كه تاکتیکهایشان مشابه هم، تقلیدپذیر و قابل رونوشت برداریاند و گاه از یك آبشخور ایدئولوژیك نشأت میگیرند و اینترنت جهانی، برقراری تماس و مبادله اطلاعات را در میان آنها، سهل و ممتنع میکند، لذا به صورت شبكهای یكدست و جهانی ظاهر میشوند. در دوران پس از یازدهم سپتامبر 2001، القاعده، داعش و جنبشهای جهادی، استفادهکنندگان اینگونه از شبكهها بودهاند. اما به هیچ وجه نباید آنها را اولین و آخرین نمونههای شبكههای تاریك ِفعال روی اینترنت به شمار آورد. در واقع، بیدرنگ پس از پایان جنگ سرد، به قول ماری كالدور (Mary Kaldor)، “جنگهای نو” (New Wars) طی دهۀ نود قرن بیستم در اقصی نقاط جهان مثل سریلانكا، میانمار، سومالی، یوگوسلاوی سابق، غرب آفریقا و چچن، لیبی و یمن به وجود آمدند ودر قرن بیستویكم، این جنگها به عرصۀ اینترنت نیز كشانده شدند.
از جمله ویژگیهای “جنگهای نو”، یكی این است كه نیازی به پشتیبانی درون كشوری ندارند و ویژگی دیگر آنها نیز استفاده گسترده از اینترنت است. صحنۀ جنگ نو، واقعیت فیزیکی نیست بلكه عرصۀ سایبری است كه در آن تصاویری از جنایات جنگی و ویدیوهایی از پیروزی خودیها به نمایش درمیآید. از این شگرد، اوکراینیها علیه روسیه و حزبالله علیه اسراییل استفاده كردهاند و میکنند. گاه تصاویر و ویدئوها، نخست در تلویزیون به نمایش درمیآیند و سپس در اینترنت پخش میشوند و گاه بالعكس.
اكنون رسانههای به اصطلاح “اجتماعی” متعددی مثل یوتیوب، فیسبوک و توییتر مورد استفادۀ شبكههای تاریك قرار میگیرند. برای مثال: در دهۀ نخست سدۀ بیست و یکم، بیش از چهارهزاروپانصد وبگاه فعالان جهادی، روی اینترنت حضور داشتند.
امروزه همچنان كه شمار شهروندخبرنگاران هرچه بیشتر میشوند، شمار عكسها و ویدیوهای قابل دریافت از اینترنت نیز به صورت انفجاری افزایش مییابد. به این ترتیب: “شبكههای تاریك” برای آن که هویت و مشروعیت فلسفۀ وجودی خود را به منصۀ ظهور برسانند و نشان بدهند كه مقاومت نه تنها، امكانپذیر، بلكه با موفقیت عجین است، از اینترنت استفاده میکنند. اگرچه اینترنت تنها رسانۀ مورد استفادۀ شبكههای تاریك نیست اما به لحاظ گستردگی اینترنت و به تقریب ماهیت مقرراتزدای آن، اینترنت هم به طور وسیع مورد استفاده جنبشهای مسلح قرار میگیرد و هم از سوی دولتهای نگران این جنبشها، هدف مسدودسازی، مهندسی ترافیک و پالایهگذاری واقع میشود.
اگر مائو گفته بود كه چریكها در میان مردم مثل ماهی در دریا محفوظاند، شبكههای تاریك هم، در میان صدها هزار شبكهء شهروندی و هزاران شبكهء مقاومت مدنی روی اینترنت، امن و امان هستند.
- دستۀ دوم از انواع سه گانۀ شبكههای تاریك، شبكههای مافیایی فراملی هستند.
این شبكهها میتوانند محلی، منطقهای و جهانی، مرتكب جرم و جنایت شوند و از گمنامی نسبی تعبیه شده در اینترنت و از عدم شفافیت قوانین جرایم رایانهای و عدم هماهنگی متن قانون با واقعیت، سوءِ استفادهها، كنند. اغلب فعالیتهای شبكههای مافیایی مربوط است به جرایم دیرآشنای سرقت و تقلب كه متناسب با امكانات جدید و الكترونیكی شدن اقتصاد، به اینترنت نیز كشانده شدهاند. بیشتر فعالیتهای کاربران شبكههای تاریك از این قماش، در قلمروهای قضایی كشورهایی صورت میگیرد كه فاقد قوانین جرایم رایانه یا دارای قوانین كدر و غیر شفاف و ناكارآمد جرایم رایانهای هستند.
در سطح جهان، وقوع جرایم رایانهای به صورت روزافزون گزارش میشود و از این بابت، كشورهای در حال توسعه و توسعه یافته فرقی با هم ندارند. برای مثال: جرایم رایانهای در فدراسیون روسیه، از سال 2003 تا سال 2006 بیش از سیصد (300) درصد رشد داشته است. اكنون وقوع جرایم رایانهای، به صورت بسیار دقیق در سراسر اینترنت و جهان، پایش و گزارش میشود. برای مثال: در سال 2006 وزارت دادگستری ایالات متحدۀ آمریكا، روش اندازهگیری وقوع جرایم رایانهای را دقیقاً تعریف و استاندارد كرد. اما اغلب قلمروهای قضایی، هنوز فاقد “خط كش”، میزان و متری برای اندازهگیری دقیق جرایم رایانهای هستند. از سویی دیگر، جهانی شدن جرم و جنایت، ظرفیتهای محدود دولتها را در تعریف و هماهنگ سازی سازوكارهای جهانی مؤثر برای كاستن از جرایم و دستگیری مجرمان، به وضوح نشان میدهد.
در نتیجه، برغم فعالیت شورای اروپایی پیمان دربارۀ جرایم رایانهای (Council of Europe’s Convention on Cyber crime) و برغم وجود قوانین جرایم رایانه در بسیاری از كشورها، فعالیتهای مجرمانه در فضای اینترنت ادامه دارد، چندین برابر شده و مناطق و فعالیتهای جدیدی را نیز در بر گرفته است.
این افزایش جرایم رایانهای نشان میدهند كه نخستین هوشیاری واقعی كاربرد اینترنت در مجامع محلی و کشوری باید همراه با امكان پیگرد و تعقیب قانونی تبهكاران رایانهای باشد.
نمونه بارز و برجستهای كه در اواخر دهۀ نود قرن بیستم رخ داد، سوء استفادۀ یك نهاد مستقر در ایالات متحدۀ امریكا از دامنۀ كشوری “.tj” (تاجیکستان)، برای به ثبت رساندن وبگاهی بود كه از هرزهنگاری كودكان، پشتیبانی و میزبانی میكرد به طوری كه مقامات تاجیكی مجبور شدند، اقداماتی قانونی علیه آن انجام دهند.
- دستۀ سومِ شبكههای تاریك كه شاید به سختی قابل تعریف و تمایز باشد، از چندین شبكه اجتماعی خصوصی (Private Interest Networks) تشكیل مییابد.
اعضای این دسته از شبکههای تاریک، جماعات پراكنده از مهاجراناند و این جماعات، نقش بسیار مهمی را در پشتیبانی اقتصادی و اجتماعی از خویشاوندان، اقوام و اهالی خاستگاه اصلی خود، ایفا میکنند. از آنجایی كه نفوذ درون اینگونه جماعات، نیازمند جلب اعتماد اعضای آنها است، كمترین شناخت و تحلیل از چندوچون ِاین شبكهها موجود است. این دسته از شبكههای تاریك، دارای كاركردهای اجتماعی ویژه هستند، مثل دور زدن “تابوها” (محرمات) یا آنچه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در كشور میزبان، حرام و گناه شمرده میشود.
به همین علت، اغلب شبكههای دستۀ سوم، شبكههایی عمدتاً بسته و غیر قابل نفوذ از بیرون هستند و در نتیجه، وجود این شبکهها، از سوی اعضای آنها، یا به كلی انكار میشود یا اگر انكار نشود، كم اهمیت قلمداد میشود. برغم این پنهانكاریها، اغلب شبكههای تاریك از نوع دستۀ سوم، دارای همان برچسب منفی دستههای اول و دوم هستند، زیرا آنها یا به عنوان پشتیبانی كنندۀ شبكۀ گروههای مسلح و جانی ظاهر میشوند یا اقدامات آنها و ابزارهایشان را مناسب و شایستۀ تقدیر ارزیابی میكنند. برای مثال: جماعات پراكندهء مهاجران، اغلب خارج از چرخۀ سامانههای بانكی، اقدام به گردآوری پول از اهالی کشورهای خلیج فارس، جنوب آسیا و شمال آفریقا میکنند. لذا در این مناطق، به این شبكهها، “شبكههای حواله” (Hawala Networks ) میگویند.
در برخی از كشورهای مناطق یاد شده، حجم مالی حواله شده از درون “شبكههای حواله”، چندین برابر حجم مالی تراكنشهای بانكی این كشورها ست. گمانهزنی میشود كه بخش قابل ملاحظهای از این حجم مالی غیر رسمی، به دست گروههای مسلح محلی میرسد. به این ترتیب، حجم مذكور از دید ناظران تراكنشها و حوالههای میان بانكی برون خط و بر خط (مثلاً از طریق Pay Pal ) مخفی میماند. با وجود این كه دستۀ سوم شبكههای تاریك، از نظر پژوهشگران دانشگاهی، مغفول مانده است و آنها، نوع شبكههای تاریك را همانند شبكههای شهروندی ارزیابی كردهاند، میتوان شبكههای اخیر را “شبكههای تاریك نامدنی” (Uncivil) خواند. طبق تعریف مدرسهء اقتصاد لندن (London School of Economics):
شبكههای تاریك “نامدنی”، عرصهء اقدام ِجمعی ِبه هم پیوسته غیر اجباریِ افراد، گرداگرد ارزشها، مقاصد مزایا و منافعی اشتراكی است. اَشكال نهادینه شدۀ این شبكهها، متمایز از نهادهای شناخته شدهای مثل دولت، خانواده و بازار است و در عمل، مرزبندیهای میان هر یك از آنها، اغلب پیچیده، مهآلود و ناروشن و قابل بحث است. آنچه آنها را از شبكههای شهروندی مجزا میكند، مشروعیت شبكههای شهروندی و عدم مشروعیت شبكههای “نا مدنی” است به طوری كه اعضای شبكههای نامدنی، بر عدم مشروعیت نهاد خود، درك، آگاهی و اذعان دارند. درست به همین علت، آنها، هدف قابل تعقیبی برای مجریان قانون و سازمانهای امنیتی انتظامیهستند.