عصر ارتباط – داود صفی خانی – یکی از سوالات مهم میان کاربران و برخی کارشناسان در کشور ما همواره این است که چرا با وجود حجم عظیم مقالات علمی تولیدی کشور که بنا بر آماری در 25 سال اخیر بالغ بر600 هزار مقاله علمی را شامل میشود و به نوعی دیگر رتبه دوم تولید علم در غرب آسیا و رتبه اول رشد تحقیقات در تمام دنیا را کسب کردهایم، در توسعه و عمل شاهد پیشرفتهای متناسب و صنعتی نشدهایم؟
در خصوص چرخه معیوب تولید مقاله پیشتر طی مطلب جداگانهای به آسیب آن پرداخته بودیم که جنبههای آن به جای نفع جامعه، عمدتا بر حول نفع شخصی سیر میکرد و در نهایت نتیجه آن به کوچ علم از دانشگاهها منجر میشد.
توجه به این روند از آنجا مهم است که تب و تاب دانشبنیان شدن و حرکت در مدار آن کلید راهحل توسعه و صنعتی شدن یا به نوعی میشود گفت شکوفایی اقتصادی قلمداد میشود.
*به طور خلاصه صنایع دانشبنیان صنایعی هستند که دانش در آنها به طور مستمر و با شتابی سریع و در جهاتی غیرقابل پیشبینی و متغیر است و استراتژی شرکتها در آنها مبهم و به شدت در حال تغییر است.
با این توضیحات برای یافتن جواب پرسش نخستین که طرح شد و پیدا کردن راهکاری برای تحلیل آسیب، به نمونههای موفقی در حوزه فناوری و برندهای مطرح دنیا میپردازیم تا بررسی کنیم آنها چگونه توانستهاند با معیاریهای پایینتر از آن چیزی که در ابتدای مطلب عنوان شد راه توسعه و شکوفایی در فناوری را بپیمایند و چرا به تعبیری ما همچنان اندر خم یک کوچهایم!
1. «کاروکسب نظامیمان با دولت آمریکا، سود فراوانی برایمان آفریده است. خریدهای نظامی دولت این قابلیت را به ما داده است که دانش تولید، فروش و توزیع جاروهای روباتیک را یاد بگیریم.»
این جملات بخشی از گفتههای «کالین انجل» بنیانگذار شرکت فناور iRobot است. این شرکت در سال ۱۹۹۸ شکل گرفت و در روزهای ابتدای کارش قراردادی برای توسعه روباتهای نظامی و فضاپیمایی از سازمان پژوهشهای پیشرفته نظامیدریافت کرد.
مهمترین نوآوری این شرکت، جاروهای روباتیک بوده است که به گفته بنیانگذارش، از دل همکاری شرکت و نیروی نظامی آمریکا سر بر آورد. در واقع دولت آمریکا با تامین یک تقاضای مطمئن برای محصولات نوپا و اولیه این شرکت، امکان و انگیزه “یادگیری عملی” به کارآفرینان iRobot بخشید تا از راه آزمون و خطا، به دانشی تجاری در زمینه ساخت روبات دست یابند.
2. یکی از کشورهای چینیزبان آسیایی که به توسعه شگفتانگیزش کمتر پرداخته میشود تایوان است. تایوان محصولات فرهنگی مشهوری مشابه ژاپن ( سوشی و انیمه) و کره (کِی-پاپ و کِی-دراما) ندارد تا بر سر زبانها بیفتد و برند ملی پرآوازهای نیز از این کشور به چشم نمیخورد. با این حال، تایوان نشان داده چیزی کم از ژاپن و کره ندارد و در توسعه صنعتی مسیری مشابه آنان پیموده است. این کشور ابتدا صنایع کارمحور را توسعه داد، بعد به سمت صنایع سرمایهمحور رفت و نهایتاً صنایع فناوریمحور را هدف گرفت.
طبعا سیاست عمومی- و به طور خاص، سیاست صنعتی – نقش مهمی در توسعه تایوان داشته است، اما این سیاستها در مواردی موفقیت معناداری نداشتهاند. گفته میشود که دولت تایوان سرمایههای هنگفتی در صنایع خودروسازی، کشتیسازی، پالایش آلومینیوم و ماشینآلات هزینه کرد، اما به هدر رفت.
صنعت خودروی تایوان از انواع حمایتها برخوردار بود (حمایت شدید گمرکی، خریدهای تضمینی دولت، مشوقهای مالیاتی و…) اما هیچگاه به رقابتپذیری خودروسازان ژاپنی و کرهای نرسید. صنعت کشتیسازی نیز با سرمایهگذاری مستقیم دولت به راه افتاد و تنها با حمایت دولت میتوانست به حیاتش ادامه دهد.
آنچه تایوان را به تایوان تبدیل کرد صنایع فناوریمحور – و به طور خاص، نیمهرسانا – است. در بحبوبه همهگیری کرونا و اختلال در تولید صنعتی به دلیل کمبود نیمهرسانا، معلوم شد که دنیا تا چه اندازه به تایوان وابسته است.
این کشور یک نهاده تولیدی بسیار حیاتی (نیمهرسانا) را برای شرکتهای مطرح دنیا میسازد که کالاهای صنعتی پیشرفته بدون آن امکان تولید ندارند. شکوفایی صنعت نیمهرسانای تایوان مرهون یک سرمایه بزرگ انسانی به نام موریس چانگ است که به دعوت نخستوزیر تایوان در دهه ۸۰ میلادی به تایوان آمد تا شرکت TSMC را راهاندازی کند.
موریس چانگ به مدت ۳۰ سال در صنعت نیمهرسانای آمریکا فعالیت کرده بود و دانش نظری و تجربه عملی فراوانی اندوخته بود. او یکی از روسای شرکت تگزاس اینسترومنتس بود که برای ارتش آمریکا کالاهای پیشرفته نظامیتولید میکرد. زمانی که چانگ به تایوان آمد و TSMC را بنیان گذاشت، صندوق توسعه ملی تایوان حمایت مالی بزرگی از آن کرد. همچنین، پژوهشگاه فناوری صنعتی تایوان (ITRI) که تحت حمایت مالی دولت قرار دارد، با واردات فناوری و پژوهش و توسعه فنی، نقش مهمی در توسعه صنعت نیمهرسانا داشته است. پارک علم و صنعت سینچو نیز که دولت در سال ۱۹۷۹ به راه انداخت بستری برای پیشرفت صنعت نیمهرسانا فراهم کرد.
3. یکی از نخستین پیشگامان صنعت رایانه شرکت IBM بوده است که با دانش تجاری خود کالاهایی ارزشمند نزد جامعه آفریده و در قبالش پاداش بزرگی از مکانیسم بازار دریافت کرده است. اما این دانش تجاری به تنهایی نمیتوانست به آفرینش ثروت منجر شود. آنچه دانش تجاری IBM را به فعلیت رساند، پیشینه دور و درازی از همکاری این شرکت با دولت آمریکا بوده است که توانمندی فنی آیبیام را توسعه بخشید. در طول جنگ دوم جهانی، سازمانهای اطلاعاتی نیروی نظامی آمریکا ماشینافزارهای پانچ کارت فراوانی از IBM میخریدند که کارآیی چشمگیری داشتند.
نخستین گامیکه IBM در صنعت رایانه برداشت، ساخت ماشینافزاری به نام Stretch بود که در آزمایشگاه ملی لسآلاموس توسعه یافت و در آزمایش جنگافزارهای اتمی بهکار گرفته شد. نخستین خریدار این محصول نیز سازمان امنیت ملی آمریکا بود.
رایانههای اولیه IBM خریداری در بخش خصوصی نداشت. تنها خریدار محصولات گرانقیمتش سازمانهای دولتی بودند. از یک نقطهنظر بازارگرایانه، اگر منابع کمیاب اقتصادی را به تولید کالایی اختصاص دهید که نتواند آزمون بازار را پشت سر گذارد، عملا دارید منابع کمیاب را هدر میدهید؛ اگرچه محصولات اولیه IBM از آزمون بازار عبور نکردند، اما همین خریدهای دولتی بودند که به این شرکت فرصت «یادگیری عملی» بخشیدند تا دانش و تجربهای انباشت کند و روزی بتواند یک محصول قابل عرضه به بازار تولید کند.
این یادگیری عملی به خلق ابرکامپیوترهایی نظیر IBM 360 و IBM 7090 انجامید که سود هنگفتی برای شرکت آفرید و توسعه توانمندیهایش را شتاب بخشید.
دولت آمریکا در کار سیاست طرف تقاضا (خرید محصولات نوپایIBM)، با سیاستهای طرف عرضه ای نظیر یارانهدهی به پژوهش و توسعه فناوری رایانش، قابلیت فنیIBM را توسعه داد. در سال ۱۹۵۲، IBM قراردادی در پروژه نظامی احاطه زمینی نیمهخودکار دریافت کرد. در این پروژه، IBM دانش و تجربه عملی در زمینه ساخت حافظه هستهای و بوردهای مدار چاپی اندوخت که در توسعه کسبوکارش مؤثر بود.
4. شواهدی از ابرشرکتهای آمریکا، اروپا و آسیای شرقی وجود دارد که در نتیجه خریدهای نظامی دولتهایشان، قابلیتهای تولیدیشان توسعه مییابد و فناوریهای نظامی به تولیدات تجاریشان سرریز میشود. برخی از ابرشرکتهای کرهای (نظیر هیوندای و سامسونگ) و ژاپنی (تویوتا، میتسوبیشی و کاواساکی) بزرگترین توسعهدهندگان فناوریهای نظامی بودند. آنها دانش و تجارب فنی که در تامین سفارشهای نظامی اندوخته بودند را در تولید تجاری بهکار بستند و شکوفا شدند.
حتی ایلان ماسک با قراردادهای گرانقیمتی که از ناسا و وزارت دفاع آمریکا دریافت میکند، ثروت و کسبوکارش را توسعه میدهد. شرکت فضایی او (SpaceX) از بدو فعالیت همکاری نزدیکی با ناسا داشته است. تجربه نشان داده است که پیمایش فضا منجر به پیشرفت فناوری در سراسر اقتصاد میشود و با نگاهی به همکاری ماسک و ناسا، درمییابیم که پیشرفتهای فناورانه محصول کنش جمعی (همکاری بخش عمومی و خصوصی) است.
از نظر نگارنده تحلیل نمونههای بالا نشان میدهد اساسا دور باطل انتشار مقالات، رتبههای علمی و تحقیقاتی و بخش بزرگی از فرایند ارزیابی نمادین علمی که ما در چرخه معیوب آن سرگرم شدهایم، هیچ کدام ملاک و معیار، مسیر و فرایندی نیست که کشور را دچار تحول بنیادین در دانش و فناوری کند یا اقتصادش را شکوفا کند. دل بستن به چرخه معیوب این استراتژی پرخطا همچنان ما را پرآسیبتر و کمنتیجه به جلو خواهد راند و انتهای این مسیر پرهزینه نه شکوفایی فناوری و اقتصادی خواهد بود و نه منجر به رفاه عمومی جامعه خواهد شد.
اما برای درک تجربههای موفق بالا ابتدا بایستی زمینهها، زیرساختها و بسترهای درست رشد و توسعه نوآوریها یا دانشبنیانها را فراهم آوریم و این سوال جدی را بار دیگر بپرسیم که برای فراهم آوردن آنها چه اقداماتی لازم است عملیاتی شود؟
یا به تعبیری دقیقتر برای رشد و شکوفایی اکوسیستم دانشبنیانی چه شرایطی لازم است؟
از آنجا که روابط شرکتهای دانشبنیان با تامینکنندگان سرمایه و دانششان دائما متغیر است تنها میتوانند در یک فضای نهادی و به شدت منعطف شکوفا شوند که در آن دانشمندان، مهندسان و سرمایهگذاری مخاطرهآمیز کاملا منعطف و متحرک باشند.
به عبارت بهتر متخصصان برای تغییر فعالیت و سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در حوزههای کاملا جدید آمادگی داشته باشند لذا این شرکتها با سرعتی زیاد میتوانند ایجاد شوند و از میان بروند درست مانند مهندسان و دانشمندانی که همواره از یک محصول و صنعت به صنعت دیگری نقل مکان میکنند.
در چنین جامعهای است که افراد به صورت کاملا فردگرا و کارآفرین آموزش میبینند. به عبارتی کودکان به نوعی تربیت میشوند که در آینده کاملا خوداتکا و مخاطرهپذیر باشند.
همچنین به دلیل عواملی چون فراگیر بودن ذهنیت بازاری و سنت نیرومند کارآفرینی، انعطافپذیری بازار کار بیرونی و حضور بازارهای سرمایهگذاری خطرپذیر برای محققان و مهندسان نسبتا آسان است که شرکتهای خودشان را پایهریزی و محصولات خودشان را تجاریسازی کنند و بلافاصله به سمت خلق محصولات جدیدتر حرکت کنند. همچنین به صورت نهادی چنین جامعهای آماده پذیرش و جذب متخصصان، مهندسان و دانشمندان از سراسر دنیا است. در چنین چارچوبی دولت اعمال مخاطرهآمیز شرکتها را از طریق بودجههای تحقیق و توسعه و به حداقل رساندن دغدغههای بوروکراتیک و قانونی مورد حمایت قرار میدهد.
به طور خلاصه میتوان گفت خلاقیت، فردگرایی، کوتاه مدتگرایی، انعطافپذیری بازارهای کار و سرمایه، ایجاد نظام آموزشی مبتنی بر خلاقیت، مخاطرهپذیری و کارآفرینی و ایجاد زمینههای جذب متخصصین از سراسر دنیا فارغ از درست یا غلط بودن مهمترین مشخصات جوامعی است که در آن امکان شکلگیری صنایع دانشبنیان وجود دارد البته لازم است اشاره شود الگوبرداری یا تحمیل آن به هر جامعهای ضرورتا به نتایج یکسانی منتج نمیشود.
مخلص کلام اینکه با تحلیل تجربههای موفقی که در بالا ذکر شد، استراتژیهای موثر حمایتی دولت به شرح و تفصیل بالا در شرایطی که در کشور اساسا روابط بین بخش خصوصی و دولتی پرآسیب، رانتزا و به صورت سیستمی در مسیر استراتژیهای موثری مثل نمونههای ذکر شده نیست و سرمایهگذاری هم سیالیت لازم در این حوزهها را اصولا ندارد، همچنین درآمیختگیهای لازم بین بخش خصوصی و عمومی وجود ندارد که این مسایل مسیر شکوفایی دانشبنیان شدن را به شدت منحرف میکند.
تجربههای موفق بالا نشان داده است زمانی باید به شکوفایی نوآوری دل بست که قابلیتهای فنآفرینانه بخش خصوصی و پشتیبانیهای سیاستی بخش عمومیدر هم آمیخته شود و در یک مسیر و استراتژی با آستانه دقیقی از آن چیزی که ما در کلیت آن را نفع عمومی و تولید کیک اقتصادی حجیمتر برای جامعه و سرریز آن به اقتصاد جامعه میدانیم، ادغام شود و این میسر نمیشود مگر با توجه عمیقتر به زیر ساختها و شرایطی دشواری که پیشتر ذکر شد.
در پایان سوال جدی این است که در شرایط نهادی حاکم بر کشور که در آن تجهیز سرمایه خطرپذیر عملا غیرممکن، نظام بوروکراتیک حاکم بر بازار کار و سرمایه منجمد، حفظ سرمایه انسانی بسیار دشوار، قوانین متصلب که در یک نمونه میتوان ادعا کرد فرایند انحلال و ورشکستگی در آن بسیار سختتر از فرایند ایجاد است آیا میتوان امیدی برای پرش از اقتصاد کشاورزی خرده مالکی و نفتمحور به سمت اقتصاد دانشبنیان داشت؟
از نظر نگارنده جواب آن در عزم و اراده دولت در ترسیم مسیر و راهبردی عملیاتی برای آن فرایندهایی است که در بالا ذکر شد!
*Taiwan s Development Experience: Lessons on Roles of Government and Market
Erik Thorbecke, Henry Y. Wan
*CollectiveAction
*Catalax